دختر شیطون بلا50
#دخترشیطونبلا50
یه چندلحظه مشکوک نگاهم کرد که با حالت طلبکارانه گفتم:
_ هان؟
_ راستشو بگو
_ راست چیو
_ از قصد لیز کردی اینجارو؟
اخمام رو تو هم کشیدم و گفتم:
_ برو بابا تو دیوونه ای
و از سرجام پاشدم و پشت بهش به سمت مبل رفتم و آروم خندیدم.
روی مبل که نشستم دهنش رو کج کرد و گفت:
_ نمیخواستی کمکم کنی که پاشم؟
_ نه
_ از بس بیشعوری
پوزخندی زدم و گفتم:
_ تو خوبی!
دست رو به دیوار گرفت و همینطور که از سرجاش پامیشد، زیر لب غرغر میکرد:
_ دختره ی گاوِ دست و پاچلفتی بلد نیست یه کار رو عین آدم انجام بده
_ گاو تویی و...
حرفم رو قطع کرد و گفت:
_ فقط خودم!
_ یجوری میگی انگار میخواستم فحش ناموصی بدم به عمه ات
_ آخه تو بیشعوری، ازت برمیاد
از سرجام پاشدم، پوزخندی زدم و گفتم:
_ حداقل درکم در حدی هست که روی نقطه ضعف های طرف مقابلم دست نذارم، مخصوصا اگه اون نقطه ضعف پدر و مادر یا خونواده ی طرف باشه!
و بدون اینکه صبر کنم به سمت آشپزخونه رفتم، در یخچال رو باز کردم و بطری آب رو از داخلش برداشتم که با شنیدن صداش از پشت سرم پریدم هوا و بطری آب از دستم افتاد.
با اخم به سمت عقب برگشتم و گفتم:
_ گاوی؟ چرا یهو میایی در گوشم حرف میزنی؟
_ بی ادب
_ خب یه اِهنی اوهونی چیزی
ابروهاش رو بالا انداخت و گفت:
_ این اصوات واسه یجای دیگه اس
_ چرت نگو بابا
یه چندلحظه مشکوک نگاهم کرد که با حالت طلبکارانه گفتم:
_ هان؟
_ راستشو بگو
_ راست چیو
_ از قصد لیز کردی اینجارو؟
اخمام رو تو هم کشیدم و گفتم:
_ برو بابا تو دیوونه ای
و از سرجام پاشدم و پشت بهش به سمت مبل رفتم و آروم خندیدم.
روی مبل که نشستم دهنش رو کج کرد و گفت:
_ نمیخواستی کمکم کنی که پاشم؟
_ نه
_ از بس بیشعوری
پوزخندی زدم و گفتم:
_ تو خوبی!
دست رو به دیوار گرفت و همینطور که از سرجاش پامیشد، زیر لب غرغر میکرد:
_ دختره ی گاوِ دست و پاچلفتی بلد نیست یه کار رو عین آدم انجام بده
_ گاو تویی و...
حرفم رو قطع کرد و گفت:
_ فقط خودم!
_ یجوری میگی انگار میخواستم فحش ناموصی بدم به عمه ات
_ آخه تو بیشعوری، ازت برمیاد
از سرجام پاشدم، پوزخندی زدم و گفتم:
_ حداقل درکم در حدی هست که روی نقطه ضعف های طرف مقابلم دست نذارم، مخصوصا اگه اون نقطه ضعف پدر و مادر یا خونواده ی طرف باشه!
و بدون اینکه صبر کنم به سمت آشپزخونه رفتم، در یخچال رو باز کردم و بطری آب رو از داخلش برداشتم که با شنیدن صداش از پشت سرم پریدم هوا و بطری آب از دستم افتاد.
با اخم به سمت عقب برگشتم و گفتم:
_ گاوی؟ چرا یهو میایی در گوشم حرف میزنی؟
_ بی ادب
_ خب یه اِهنی اوهونی چیزی
ابروهاش رو بالا انداخت و گفت:
_ این اصوات واسه یجای دیگه اس
_ چرت نگو بابا
۵.۹k
۱۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.