فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part⁷⁷
ویو ا.ت
جونگکوک امد نزدیکم دست چپ رو حلقه کرد دور کمرم بعد منو به خودش چسبوند
منو که اونطوری به خودش چسبوند دوتا دستمام رفت روی سینش
جونگکوک دست راست رو کرد لای موهام و صورتشو بهم نزدیک کرد
بعد لبام هام رو بوسیدم منم همکاریش کردم
توی همین حالت بودیم که گوشیه من زنگ خورد
میخواستم جواب بدم برا همین از جونگکوک آمدن فاصله بگیرم ولی جونگکوک نذاشت منو به خودش چسبوند
منم با دستم آروم زدم به سینه ای جونگکوک اونم ازم جدا شد
+بزار میخوام گوشیمو جواب بدم
_باشه
ویو ا.ت
گوشیو از توی کیفم در آوردم شماره ناشناس بود
_کیه؟
+نمی دونم ناشناسه
_جواب بده ببین کیه
+باش
(ا.ت جواب میده)
مکالمه ا.ت
+بله بفرمایید
ناشناس:سلام خسته نباشید شما کیم ا.ت هستید؟
+بله خودمم
ناشناس:مادرتون یون ا حالشون بد شده آوردنش بیمارستان...(اسم بیمارستان میگه)
+چ...یی؟مامانم؟(لکنک)
ناشناس:بله الان حالشون بهتره بهشون سِرم وصله
+باشه...باشه الان میام
ناشناس:باشه
+ممنون که خبر دادید
ناشناس:خواهش میکنم
(پایان مکالمه)
_چی شده ا.ت چرا گفتی مامان؟
+چیزه..مامان حالش بد شده بردنش بیمارستان
_چییییی؟
+بیا برم بيمارستان.....(اسم بیمارستان رو میگه)
_باشه باشه بیا بریم
ویو ا.ت
با جونگکوک سوار ماشین شدیم
جونگکوک خیلی سریع رانندگی میکرد
من جونگکوک خیلی نگران مامان بودیم
تموم مسیر رو فقط داشتم به مامان فکر میکرد
اگه چیزش بشه من چیکار کنم مامان برا من خیلی عزیزه
بعد رسیدم بیمارستان من جونگکوک سریع از ماشین پیدا شدیم رفتیم از پرستار پرسیدیم
+ببخشید خانم مامان منو آوردن اینجا اسمش یون ا ست
پرستار:طبقه ای۲ اتاق۱۰هستند
+ممنون
_ممنون
پرستار:خواهش میکنم
ویو ا.ت
سوار آسانسور شدیم رفتیم طبقه ی ۲ رفتیم اتاق۱۰ در اتاقو باز کردم مامان با لباس بیمارستان روی تخت دراز کشیده بود سِرم توی دستش بود مامان منو جونگکوک رو دید گفت...
^ا.ت؟جونگکوک؟
_مامان
+مامان حالت خوبه؟
(میره پیش مامانش جونگکوک هم نیره مامانش روی تخت میشنه)
^اره ا.ت حالم خوبه نگران نباش
_چی شد؟چجوری اینطوری شدی؟
^با یکی از همسایه ها رفته بودیم بازار خرید بعد من سَرم گیج رفتم افتادم روی زمین بعدش وقتی بیدار شدم اینجا بودم
+سرت گیج رفت؟
^اره نمی دونم چرا یهو اونطوری شدم
(در اتاق باز شد دکتر آمد توی اتاق)
دکتر:خانم یون ا حالتون بهتره؟
^بله دکتر حالم بهتره
دکتر:خوبه
(دکتر رو به ا.ت و جونگکوک میکنه میگه)
دکتر:شما همراهشین
+_بله
دکتر:میشه بیایند بیرون کارتون دارم
+بله
part⁷⁷
ویو ا.ت
جونگکوک امد نزدیکم دست چپ رو حلقه کرد دور کمرم بعد منو به خودش چسبوند
منو که اونطوری به خودش چسبوند دوتا دستمام رفت روی سینش
جونگکوک دست راست رو کرد لای موهام و صورتشو بهم نزدیک کرد
بعد لبام هام رو بوسیدم منم همکاریش کردم
توی همین حالت بودیم که گوشیه من زنگ خورد
میخواستم جواب بدم برا همین از جونگکوک آمدن فاصله بگیرم ولی جونگکوک نذاشت منو به خودش چسبوند
منم با دستم آروم زدم به سینه ای جونگکوک اونم ازم جدا شد
+بزار میخوام گوشیمو جواب بدم
_باشه
ویو ا.ت
گوشیو از توی کیفم در آوردم شماره ناشناس بود
_کیه؟
+نمی دونم ناشناسه
_جواب بده ببین کیه
+باش
(ا.ت جواب میده)
مکالمه ا.ت
+بله بفرمایید
ناشناس:سلام خسته نباشید شما کیم ا.ت هستید؟
+بله خودمم
ناشناس:مادرتون یون ا حالشون بد شده آوردنش بیمارستان...(اسم بیمارستان میگه)
+چ...یی؟مامانم؟(لکنک)
ناشناس:بله الان حالشون بهتره بهشون سِرم وصله
+باشه...باشه الان میام
ناشناس:باشه
+ممنون که خبر دادید
ناشناس:خواهش میکنم
(پایان مکالمه)
_چی شده ا.ت چرا گفتی مامان؟
+چیزه..مامان حالش بد شده بردنش بیمارستان
_چییییی؟
+بیا برم بيمارستان.....(اسم بیمارستان رو میگه)
_باشه باشه بیا بریم
ویو ا.ت
با جونگکوک سوار ماشین شدیم
جونگکوک خیلی سریع رانندگی میکرد
من جونگکوک خیلی نگران مامان بودیم
تموم مسیر رو فقط داشتم به مامان فکر میکرد
اگه چیزش بشه من چیکار کنم مامان برا من خیلی عزیزه
بعد رسیدم بیمارستان من جونگکوک سریع از ماشین پیدا شدیم رفتیم از پرستار پرسیدیم
+ببخشید خانم مامان منو آوردن اینجا اسمش یون ا ست
پرستار:طبقه ای۲ اتاق۱۰هستند
+ممنون
_ممنون
پرستار:خواهش میکنم
ویو ا.ت
سوار آسانسور شدیم رفتیم طبقه ی ۲ رفتیم اتاق۱۰ در اتاقو باز کردم مامان با لباس بیمارستان روی تخت دراز کشیده بود سِرم توی دستش بود مامان منو جونگکوک رو دید گفت...
^ا.ت؟جونگکوک؟
_مامان
+مامان حالت خوبه؟
(میره پیش مامانش جونگکوک هم نیره مامانش روی تخت میشنه)
^اره ا.ت حالم خوبه نگران نباش
_چی شد؟چجوری اینطوری شدی؟
^با یکی از همسایه ها رفته بودیم بازار خرید بعد من سَرم گیج رفتم افتادم روی زمین بعدش وقتی بیدار شدم اینجا بودم
+سرت گیج رفت؟
^اره نمی دونم چرا یهو اونطوری شدم
(در اتاق باز شد دکتر آمد توی اتاق)
دکتر:خانم یون ا حالتون بهتره؟
^بله دکتر حالم بهتره
دکتر:خوبه
(دکتر رو به ا.ت و جونگکوک میکنه میگه)
دکتر:شما همراهشین
+_بله
دکتر:میشه بیایند بیرون کارتون دارم
+بله
۴.۴k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.