فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part⁷⁵
مرده:اگهشلیک کنی این دخترو میکشم(چاقو رو یکم توی گلویه ا.ت فشار میده یکم زخم میشه خون میاد)
+تروخدا ولم کن(نگران بغض چشمای پر از اشک)
مرده:خفه شو(داد)
_ ولش کن(عصبی)(یه قدم به ا.ت اون مرده نزدیک میشه)
مرده:نیا جلو بگرنه میکشمش
_باشه باشه نمیام فقط ولش کن
مرده:فکر نمی کردم اینقدر زود بیای(خنده)
_تو دیگه کی هستی چرا امدی اینجا؟
مرده:یکم کارم با این ۳نفر طول کشید بگرنه میرفتم(خنده)
_بهت گفتم کی هستی؟
مرده:من؟خب من...منم مثل شما انسانم دیگه(خنده)
+ترو خدا ولم کن(گریه)
مرده:خفه شو(داد خیلی بلند)
_نمی دونم که چرا امدی اینجا کی هستی ولی اونو ول کن باهات کاری ندارم
مرده:(قبل از اینکه چیزی بگه خنده ای خیلی بلندی میکنه بعد میگه)تو با من کاری نداری(دوباره میخنده)
_ولش کن(عصبی)
مرده:باشه
(مرده آمد چاقو رو کامل توی گلویه ا.ت فرو بده که جونگکوک مرده رو با تفنگش میکشه میوفته روی زمین)
_ا.ت خوبی؟
(ا.ت میره جونگکوک رو بغل میکنه)
+ممنونم(گریه)
(جونگکوک ا.ت رو بغل میکنه)
_حالت خوبه؟
+اره خوبم(گریه)
(ا.ت از بغل جونگکوک میاد بیرون اشکاش رو پاک میکنه)
+این کی بود؟
_نمی دونم
+هر ۴تاشون مردن میخوای چیکار کنی؟
_نگران این نباش مم یه کاریش میکنم
+باش
_گلوت
+چی؟
(جونگکوک دستشو میزاره روی گلویه ا.ت همون جایی که مرده چاقو رو یکم فشار داد زخم شد خون امد)
+آهان اینو میگی حالم خوبه
_بیا با دستمال پاکش کن
+باشه
ویو جونگکوک
اون مرتیکه با چاقو گلویه ا.ت رو زخم کرده بود
به ا.ت دستمال دادم تا خونشو پاک کنه
اونم پاک کرد چسب زخم زد
از چشمای ا.ت مشخص بود که هنوز میترسه با بغض حرف میزد
منم گوشیم رو برداشتم به هاجون زنگ زدم بهش گفتم که افراد رو بیاره تا این جنازه ها رو ببرن
منم با ا.ت رفتم توی کلیه ای که روی به روی دریا ولی از شهر دور بود
برا هیمن نه دیگه ا.ت می تونست بره
هم افرادم قبل از اینکه بریم اونجا بهشون گفتم ببینم که چیزی هست یا نه
اونجا هم جیزی نبود
بعد از یه ربع رسیدیم اونجا با ا.ت رفتیم توی کلبه
part⁷⁵
مرده:اگهشلیک کنی این دخترو میکشم(چاقو رو یکم توی گلویه ا.ت فشار میده یکم زخم میشه خون میاد)
+تروخدا ولم کن(نگران بغض چشمای پر از اشک)
مرده:خفه شو(داد)
_ ولش کن(عصبی)(یه قدم به ا.ت اون مرده نزدیک میشه)
مرده:نیا جلو بگرنه میکشمش
_باشه باشه نمیام فقط ولش کن
مرده:فکر نمی کردم اینقدر زود بیای(خنده)
_تو دیگه کی هستی چرا امدی اینجا؟
مرده:یکم کارم با این ۳نفر طول کشید بگرنه میرفتم(خنده)
_بهت گفتم کی هستی؟
مرده:من؟خب من...منم مثل شما انسانم دیگه(خنده)
+ترو خدا ولم کن(گریه)
مرده:خفه شو(داد خیلی بلند)
_نمی دونم که چرا امدی اینجا کی هستی ولی اونو ول کن باهات کاری ندارم
مرده:(قبل از اینکه چیزی بگه خنده ای خیلی بلندی میکنه بعد میگه)تو با من کاری نداری(دوباره میخنده)
_ولش کن(عصبی)
مرده:باشه
(مرده آمد چاقو رو کامل توی گلویه ا.ت فرو بده که جونگکوک مرده رو با تفنگش میکشه میوفته روی زمین)
_ا.ت خوبی؟
(ا.ت میره جونگکوک رو بغل میکنه)
+ممنونم(گریه)
(جونگکوک ا.ت رو بغل میکنه)
_حالت خوبه؟
+اره خوبم(گریه)
(ا.ت از بغل جونگکوک میاد بیرون اشکاش رو پاک میکنه)
+این کی بود؟
_نمی دونم
+هر ۴تاشون مردن میخوای چیکار کنی؟
_نگران این نباش مم یه کاریش میکنم
+باش
_گلوت
+چی؟
(جونگکوک دستشو میزاره روی گلویه ا.ت همون جایی که مرده چاقو رو یکم فشار داد زخم شد خون امد)
+آهان اینو میگی حالم خوبه
_بیا با دستمال پاکش کن
+باشه
ویو جونگکوک
اون مرتیکه با چاقو گلویه ا.ت رو زخم کرده بود
به ا.ت دستمال دادم تا خونشو پاک کنه
اونم پاک کرد چسب زخم زد
از چشمای ا.ت مشخص بود که هنوز میترسه با بغض حرف میزد
منم گوشیم رو برداشتم به هاجون زنگ زدم بهش گفتم که افراد رو بیاره تا این جنازه ها رو ببرن
منم با ا.ت رفتم توی کلیه ای که روی به روی دریا ولی از شهر دور بود
برا هیمن نه دیگه ا.ت می تونست بره
هم افرادم قبل از اینکه بریم اونجا بهشون گفتم ببینم که چیزی هست یا نه
اونجا هم جیزی نبود
بعد از یه ربع رسیدیم اونجا با ا.ت رفتیم توی کلبه
۵.۰k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.