وقتی که تو به جهانم پا گذاشتی پارت۷

پارت۷)

تهیونگ#
هه عجب دختری بود
نمیدونم چرا تو نگاه اول دیونش میشدم دیونه بدنش
ولی تو اون لحظه خیلی اعصبانی بودم حتی اون دردی که زد توگوشم هم احساس نکردم
-----
جنی#

سوگمین شب خونه ماخوابید
صبح که شد با سرعت هنوز سوگمین خواب بود لباساما پوشیدم و رفتم در خونه سوگمین و همه قضیه رو به (در خونه )گفتم🤣(بسه دیگه جدی شو)(اوهوم باش۰😐)
به پدرو مادرش گفتم و اوناهم گفتن🙄
_عزیزم تودیگه چرا
+اما خانوم....
_اگه اوندی اینارو بگی برو
🙄منم رفتم
______
پدرو مادر سوگمین زنگ زدن به پدرو مادر تهیونگ و ماجرا رو بهشون گفتن اونها هم به تهیونگ گفتن و گفتن که جنی گفته سوگمین جرعت نکرده پدر تهیونگ یک هفته تنبیهش کرد بجای سه روز (البته تهیونگ خودش پول داشت پس انداز اندازه اینکه در این مواقعه از خوش گذرونیاش کم نشه
تهیونگم چون خیلی اعصبانی بود رفت پارتی ومشروب خورد
___
جنی:درسته که به من گفتن ساکت شو اما مطمعن باش بهشون میگن
سوگمین :خداکنه حرفت راست باشه پس من رفتم خرید میخوام خودم برم چون خیلی حال میده زود میام
جنی:باشه

دوساعت بعد

که در زنگ خورد
(جنی برا خودشون دوتا خونه خریده بودن که دوتاشون راحت باشن وهیچ کس نه خدمت کاری نه چیزی کنارشون نباشه)
یعنی کیه ؟!
حتما سوگمینه
+سوگمین سابقه نداشتی اینقدر زود بیای۰😂
جنی درو باز میکنه و...
#خاص