پارت بیست و چهار
پارت بیست و چهار
ات. رو لباسش یه چیزیه
تهیونگ. یه کاغذ
ات. بازش کن
تهیونگ. بازش کرد و خوند
روی کاغذ نوشته بود که مواظبش باش
ات ویو
تهیونگ بعد از اینکه روی کاغذ رو خوند اعصبانی شد و رنگش قرمز شد
تهیونگ. بریم
ات. چی شده
تهیونگ. گفتم بریم
ات. باشه
پرش به عمارت
ات. تهیونگ
تهیونگ. جانم عزیزم
ات. چی تو کاغذ نوشته بود که اعصبانی شده بودی
تهیونگ. قشنگم بشین تا بگم
ات. باشه
دوتا روی کاناپه نشستن
تهیونگ. من یه دوست داشتم که قبلا خیلی باهم خوب بودیم وقتی که مافیا شدیم باهم دست اتحاد دادیم اون به فدرت من حسودیش شد و یکی از محموله های منو به پلیس لو داد منم بعد از اون کارش بهش حمله کردم و شکستش دادم بعد به پلیس دادمش اون الان بعد از ۵سال آزاد شده و اومده انتقام بگیر اون میخواد تو رو از من بگیره(اخرش رو با بغض میگه)
ات. ناراحت نباش اتفاقی برای من نمیوفته با وجود تو کسی نمیتونه به من آسیب بزنه مگه نه
تهیونگ. آره
ات. پس ناراحت نباش
پاشو لباساتو عوض کن و بعد بخوابیم عزیزم
تهیونگ. باشه
ات ویو
بعد از اینکه تهیونگ رفت حمام رفتم لباسام رو عوض کردم روتین پوستی انجام دادم
و رفتم یکم کتاب بخونم
بعد چند مین بعد تهیونگ از حمام اومد بیرون و لباساش رو پوشید خواست که موهاش رو خشک کنه
ات. میشه من موهات رو خشک کنم
تهیونگ .اوهوم
ات اومد و موهای تهیونگ رو خشک کرد
و بعد خوابیدن
پرش به فردا صبح
تهیونگ ویو
از خواب که بلند شدم دیدم ات کنارم نیست
صورتمو شستم و رفتم پایین ات پایین نبود از خدمتکارا پرسیدم هیچکدوم نمیدونستن ات کجاست اشکم داشت درمیومد.........
چطور بود
۴۷۵تایی شدیم
ممنون بابت حمایت هاتون
ات. رو لباسش یه چیزیه
تهیونگ. یه کاغذ
ات. بازش کن
تهیونگ. بازش کرد و خوند
روی کاغذ نوشته بود که مواظبش باش
ات ویو
تهیونگ بعد از اینکه روی کاغذ رو خوند اعصبانی شد و رنگش قرمز شد
تهیونگ. بریم
ات. چی شده
تهیونگ. گفتم بریم
ات. باشه
پرش به عمارت
ات. تهیونگ
تهیونگ. جانم عزیزم
ات. چی تو کاغذ نوشته بود که اعصبانی شده بودی
تهیونگ. قشنگم بشین تا بگم
ات. باشه
دوتا روی کاناپه نشستن
تهیونگ. من یه دوست داشتم که قبلا خیلی باهم خوب بودیم وقتی که مافیا شدیم باهم دست اتحاد دادیم اون به فدرت من حسودیش شد و یکی از محموله های منو به پلیس لو داد منم بعد از اون کارش بهش حمله کردم و شکستش دادم بعد به پلیس دادمش اون الان بعد از ۵سال آزاد شده و اومده انتقام بگیر اون میخواد تو رو از من بگیره(اخرش رو با بغض میگه)
ات. ناراحت نباش اتفاقی برای من نمیوفته با وجود تو کسی نمیتونه به من آسیب بزنه مگه نه
تهیونگ. آره
ات. پس ناراحت نباش
پاشو لباساتو عوض کن و بعد بخوابیم عزیزم
تهیونگ. باشه
ات ویو
بعد از اینکه تهیونگ رفت حمام رفتم لباسام رو عوض کردم روتین پوستی انجام دادم
و رفتم یکم کتاب بخونم
بعد چند مین بعد تهیونگ از حمام اومد بیرون و لباساش رو پوشید خواست که موهاش رو خشک کنه
ات. میشه من موهات رو خشک کنم
تهیونگ .اوهوم
ات اومد و موهای تهیونگ رو خشک کرد
و بعد خوابیدن
پرش به فردا صبح
تهیونگ ویو
از خواب که بلند شدم دیدم ات کنارم نیست
صورتمو شستم و رفتم پایین ات پایین نبود از خدمتکارا پرسیدم هیچکدوم نمیدونستن ات کجاست اشکم داشت درمیومد.........
چطور بود
۴۷۵تایی شدیم
ممنون بابت حمایت هاتون
۲۴.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.