اگر به وقت پیری من ماندم و غم رفتنت

اگر به وقت پیری، من ماندم و غم رفتنت،
کوچه‌‌باغ‌ها را با همان چادرِ گُل گلیِ محبوبت مزین میکنم!
میروم به رودخانه‌ی بهشتیِ جوانی‌امان!
به باغ خاطرات..!
من تمام روزهارا با شتاب میگذرانم،
تا به هنگام شب، قرص خوا‌ب‌هارا با عشق ببلعم،
و به انتظار رویای تو، چَشمانم را با شوق بسته نگهدارم!
وصال تو هر لحظه زیباست!
چه در رویایی واهی،
و چه در خوابی تا به ابد...
نسرین_هداوندی .
.

.
دیدگاه ها (۲)

کاش خیاط ها روزگار را می نوشتند... اگرخیاط ها روزگار را می ن...

یک پنجره برای دیدن یک پنجره برای شنیدن یک پنجره که مثل حلقهٔ...

نیاز دارم مدتی نباشم ؛سفر کنم به جایی که هیچ کسی را نشناسم ،...

♥ ️خانه دلتنگ غروبی خفه بودمثل امروز که تنگ است دلمپدرم گفت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط