آن سوی آینه

آن سوی آینه
P6

_ این...افسون منه!...
( ویو ا.ت)
سرش رو نزدیک گردنم کرد
با تمام توانم سعی داشتم از خودم دورش کنم
انگار فهمیده بود که از این کار خوشم نیومده
ازم فاصله گرفت
_ من قصد اذیت کردنت رو ندارم
+.....
به دور برم نگاه کردم حس عجیبی داشت
صبر کن ....من الان از توی آینه اومدم اینجا
؟؟؟؟
اون آینه ؟ رفتم سمت آینه که روی میز بود
بهش نگاه کردم
.... اون اتاق من بود ....میدونستم ببینم اتاقمو
یعنی کن هر کاری که بکنم اون میبینه؟
_ اره میبینم
؟؟؟؟
می‌تونه ذهنم رو بخونه؟؟؟
_ همیشه نه ولی اره میتونم
؟؟؟؟
_ هاهاهاها....فکر کنم چشمات دیگه از این بیشتر باز نمیشن(خنده های بلند)
سرم رو انداختم پایین
دستش رو به سمتم آورد
چونم رو گرفت و به سمت بالا آورد
_ تو کاری نکردی که بخوای خجالت بکشی...فهمیدی؟
سرم رو به نشونه اره تکون دارم
_ میتونی بری
+ ولی...چطوری؟
_ همون طوری که اومدی
+ولی تو منو کشیدی
اومد سمتم دستم رو گرفت و کشید و به سمت آینه برد
_ برو
دستم رو به سمت آینه بردم
از آینه رد شدم
الان توی اتاق خودم بودم
به ساعت نگاه کردم حتما دیرم شدهچ
؟؟؟!؟
زمان اصلا نگذشته بود
عقربه های ساعت تکون نخورده بودن
؟؟؟
اون ...اون چه جونوریه؟؟
دیدگاه ها (۳۰)

آن سوی آینهP7اون ...اون چه جونوریه؟؟(ویو ا.ت)رفتم پایین و خد...

هوممممم.....

بچه ها یه چیزی در مورد فیکمون قبلا هم گفتم اگه حمایت نشه دیگ...

آن سوی آینهP5صبر کن...نکنه...نکنه...به خاطر دیروزه؟؟؟؟( ویو ...

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩 ⁵⁵ا/ت: خون خودم رو ریختم که قسم بخورم هیچو...

نام فیک:عشق مخفیPart: 11ویو جیمین*خیلی گشنم بود رفتم پایین.ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط