جیمین:چرا چیزی بهم نگفتی؟
جیمین:چرا چیزی بهم نگفتی؟
شوگا:اینجا جاش نیست....وقتی رفتیم خونه دربارش حرف میزنیم
شوگا میاکو و کیوکو رو به مافیاهایی که اونجا بودن معرفی کرد....سوال های زیادی پرسیده شد اما شوگا بی توجه به اونها...مرحله ی بعد بازی رو شروع کرد.....
بازی تموم شد و مثل همیشه نفرات اول جیمین و کلودی بودن
میاکو و کیوکو کنار یک میزی ایتاده بودن که جیمین و کلودی همزمان رفتن پیششون
جیمین:تو اینجا چیکار میکنی؟
کلودی:به توچه؟
جیمین:میخوام بدونم
کلودی:لازم نمیبینم بهت بگم
بعد نگاهشو از جیمین گرفت و به میاکو داد:هی میا چخبر داداش
جیمین:دختره چرا بهش میگی داداش
کلودی:به تو چه اخه؟چیکار داری؟دوست دارم چرا دخالت میکنی
جیمین:تو کلا عجیبی
کلودی:همینه که هست اذیتی میتونی بری
میاکو:هعی کلو چیزای زیادی هست برات تعریف کنم
جیمین:همدیگه رو میشناسین؟
میاکو:دوست چند سالمه....
جیمین:دوستته!
میاکو:اره....به نظرم باید بیشتر باهم آشنا بشیم نه؟
کیوکو:اره نظر منم همینه....مگه نه جیمین؟
جیمین:اوکی
میاکو:پس کلودی هم بیاد؟
کیوکو:من مشکلی ندارم...بیاد
جیمین:اهمیت نمیدم
کلودی:نه که چقد من اهمیت میدم
شوگا:اینجا جاش نیست....وقتی رفتیم خونه دربارش حرف میزنیم
شوگا میاکو و کیوکو رو به مافیاهایی که اونجا بودن معرفی کرد....سوال های زیادی پرسیده شد اما شوگا بی توجه به اونها...مرحله ی بعد بازی رو شروع کرد.....
بازی تموم شد و مثل همیشه نفرات اول جیمین و کلودی بودن
میاکو و کیوکو کنار یک میزی ایتاده بودن که جیمین و کلودی همزمان رفتن پیششون
جیمین:تو اینجا چیکار میکنی؟
کلودی:به توچه؟
جیمین:میخوام بدونم
کلودی:لازم نمیبینم بهت بگم
بعد نگاهشو از جیمین گرفت و به میاکو داد:هی میا چخبر داداش
جیمین:دختره چرا بهش میگی داداش
کلودی:به تو چه اخه؟چیکار داری؟دوست دارم چرا دخالت میکنی
جیمین:تو کلا عجیبی
کلودی:همینه که هست اذیتی میتونی بری
میاکو:هعی کلو چیزای زیادی هست برات تعریف کنم
جیمین:همدیگه رو میشناسین؟
میاکو:دوست چند سالمه....
جیمین:دوستته!
میاکو:اره....به نظرم باید بیشتر باهم آشنا بشیم نه؟
کیوکو:اره نظر منم همینه....مگه نه جیمین؟
جیمین:اوکی
میاکو:پس کلودی هم بیاد؟
کیوکو:من مشکلی ندارم...بیاد
جیمین:اهمیت نمیدم
کلودی:نه که چقد من اهمیت میدم
۵.۰k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.