رمان جونگکوک مافیا
#رمان_جونگکوک_مافیا
part payani F1
گفت: چرا بامن اینکارو کردی ها
ا. ت: من چیکار کردم جونگکوک
جونگکوک: تو کاری کردی ک این پسر مغرور از خود راضی ی خرگوش ضعیف شه تومنو دیونه کردی ی پسرو ک قلبش از سنگ بودو عاشق خودت کردی حالا جوابی واسش داری
چشامو بسته بودم ک یهو دیدم یک قطره اشک رو صورتم ریخت جونگکوک داشت گریه میکرد
جونگکوک: چطور بزارم ببرنت
ا. ت: جونگکوک کی منو ببره؟
جونگکوک: بابام
ا. ت: واسه چی؟ لطفا جواب بده
جونگکوک: منو بابام رابطه خوبی نداریم اگه تورو بهش ندم جفتمونو میکشن
ا. ت: جونگکوک من میخوام بهت ی چیز بگم
جونگکوک: بگو (با ناراحتی)
ا. ت: من عاشقت شدم
دیدم ک جونگکوک خندید و همون لحظه
یکی با صدای بلند گفت: جونگکوک
جفتمون برگشتیم
جونگکوک: تو اینجا چیکار میکنی؟ بابا
پدر جونگکوک: اون دخترو بهم بده وگرنه جفتتون رو میکشم
دیدم ک اصلحه دراورد پدرش داشتم از استرس میمردم
جونگکوک: نکن بابا لطفاً خاهش میکنم(با عربده)
پدر جونگکوک: ا. ت اگه بیای جونگکوک رو نمیکشم
ا. ت: باشه میام
پدر جونگکوک: افرین زود باش
دیدم ک جونگکوک ی اصلحه از جیبش دراورد و میخواست خودشو بکشه(دور از جونش خدا منو بکشه)
ا. ت: اروم باش جونگکوک
ادمای پدرش اصلحه رو از جونگ کوک بزور گرفتن و منو بردن....
پایان فصل اول
شرط ۸لایک
part payani F1
گفت: چرا بامن اینکارو کردی ها
ا. ت: من چیکار کردم جونگکوک
جونگکوک: تو کاری کردی ک این پسر مغرور از خود راضی ی خرگوش ضعیف شه تومنو دیونه کردی ی پسرو ک قلبش از سنگ بودو عاشق خودت کردی حالا جوابی واسش داری
چشامو بسته بودم ک یهو دیدم یک قطره اشک رو صورتم ریخت جونگکوک داشت گریه میکرد
جونگکوک: چطور بزارم ببرنت
ا. ت: جونگکوک کی منو ببره؟
جونگکوک: بابام
ا. ت: واسه چی؟ لطفا جواب بده
جونگکوک: منو بابام رابطه خوبی نداریم اگه تورو بهش ندم جفتمونو میکشن
ا. ت: جونگکوک من میخوام بهت ی چیز بگم
جونگکوک: بگو (با ناراحتی)
ا. ت: من عاشقت شدم
دیدم ک جونگکوک خندید و همون لحظه
یکی با صدای بلند گفت: جونگکوک
جفتمون برگشتیم
جونگکوک: تو اینجا چیکار میکنی؟ بابا
پدر جونگکوک: اون دخترو بهم بده وگرنه جفتتون رو میکشم
دیدم ک اصلحه دراورد پدرش داشتم از استرس میمردم
جونگکوک: نکن بابا لطفاً خاهش میکنم(با عربده)
پدر جونگکوک: ا. ت اگه بیای جونگکوک رو نمیکشم
ا. ت: باشه میام
پدر جونگکوک: افرین زود باش
دیدم ک جونگکوک ی اصلحه از جیبش دراورد و میخواست خودشو بکشه(دور از جونش خدا منو بکشه)
ا. ت: اروم باش جونگکوک
ادمای پدرش اصلحه رو از جونگ کوک بزور گرفتن و منو بردن....
پایان فصل اول
شرط ۸لایک
۱۲.۷k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.