p:⁶
p:⁶
ا.ت ویو
واقعا بهم برخورد این منو آورده اینجا
بعد طلبکارم هست وااا
این حتما با اون کیم از خود راضیه احمق نسبتی داره که مثل اون رفتار میکنه
بیخیال حرفاش شدم و رفتم سمتش
ا.ت:من کجا برم حمام من اصن وسیله ندارم اصن لباس چی بپوشم
ته:یه تفس بگیر واست وسیله چی میزارن رو تخت توهم برو همون اتاق که توش بودی یالا
ا.ت:خو بابا
رفتم تو همون اتاق وارد حمام شدم و دوش آب رو بازم کردم رفتم زیرش وای آخيشششش بعد از چند روز یه حمام رفتم اون احمق[دور از جونش] حق داشت بهم گفت بوی بدی میدی
بعد از ³⁰مین از حمام در اومدم
چون کسی تو اتاق نبود لخت اومدم بیرون و حولهی که روی تخت بود رو پوشیدم اتاقو برانداز کردم و نشستم جلوی کنسول توی اتاق به قیافه خودم نگاهی کردم
زیر چشمام گود افتاده بود پوستم از سفیدی قبلش تبدیل به زرد شده بود
دستی توی موهام کشیدم که متوجه چند تار سفید تو موهام شدم
تا کی تاکی انقد بدبختی
تا قبل از اینکه کیم خانوادمو نابود کنه
هر روز تو خونه جنگ دعوا بود هروز باید مامانمو از زیر کتکا بابام نجات میدادم
هروز باید گیر دادنا بابام رو تحمل میکردم و همهی اون حرفاش که بهم میگفت آخرت شره........
و الان که اورم..........
بیخیال شدم و اون لباسای که روی تخت بودن رو پوشیدم بازم یه تیشرت مردونه مشکی بود که با ارم نایکی کنارش بود خفن تر میشد اسینتش تو ارانجم بود و بلندش تا زانوم
موهامو با همون خیسی بالای سرم بستم و رفتم پایین تا ازش بپرسم که کیه و چرا ممو آورده اینجا .........
یه سوال واقعا کسی نمیخونه یا میخونیدو حمایت نمیکنید؟؟
#فیک
#بیتیاس
beggingfeke#
ا.ت ویو
واقعا بهم برخورد این منو آورده اینجا
بعد طلبکارم هست وااا
این حتما با اون کیم از خود راضیه احمق نسبتی داره که مثل اون رفتار میکنه
بیخیال حرفاش شدم و رفتم سمتش
ا.ت:من کجا برم حمام من اصن وسیله ندارم اصن لباس چی بپوشم
ته:یه تفس بگیر واست وسیله چی میزارن رو تخت توهم برو همون اتاق که توش بودی یالا
ا.ت:خو بابا
رفتم تو همون اتاق وارد حمام شدم و دوش آب رو بازم کردم رفتم زیرش وای آخيشششش بعد از چند روز یه حمام رفتم اون احمق[دور از جونش] حق داشت بهم گفت بوی بدی میدی
بعد از ³⁰مین از حمام در اومدم
چون کسی تو اتاق نبود لخت اومدم بیرون و حولهی که روی تخت بود رو پوشیدم اتاقو برانداز کردم و نشستم جلوی کنسول توی اتاق به قیافه خودم نگاهی کردم
زیر چشمام گود افتاده بود پوستم از سفیدی قبلش تبدیل به زرد شده بود
دستی توی موهام کشیدم که متوجه چند تار سفید تو موهام شدم
تا کی تاکی انقد بدبختی
تا قبل از اینکه کیم خانوادمو نابود کنه
هر روز تو خونه جنگ دعوا بود هروز باید مامانمو از زیر کتکا بابام نجات میدادم
هروز باید گیر دادنا بابام رو تحمل میکردم و همهی اون حرفاش که بهم میگفت آخرت شره........
و الان که اورم..........
بیخیال شدم و اون لباسای که روی تخت بودن رو پوشیدم بازم یه تیشرت مردونه مشکی بود که با ارم نایکی کنارش بود خفن تر میشد اسینتش تو ارانجم بود و بلندش تا زانوم
موهامو با همون خیسی بالای سرم بستم و رفتم پایین تا ازش بپرسم که کیه و چرا ممو آورده اینجا .........
یه سوال واقعا کسی نمیخونه یا میخونیدو حمایت نمیکنید؟؟
#فیک
#بیتیاس
beggingfeke#
۹.۷k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.