وقتی هر دوتون مافیا بودید
وقتی هر دوتون مافیا بودید
پارت یازدهم
ویو ا.ت
نام#:باشه ا.ت ...حالت خوبه ؟!
+به نظرت خوبم هیونگ؟!
#نه متاسفم
+بابت؟!
#نتونستم به قولی که به برادرت دادم عمل کنم ...نتونستم ازت محافظت کنم
+مهم نیست هیونگ تو همین الانشم تلاشت رو کردی
داشتیم حرف میزدیم که کوک گفت رسیدیم یونگی جیمین رو بغل کرد و از ون پیاده شد ما هم پیاده شدیم رفتیم تو عمارت
دکتر کیم اومده بود جیمین رو معاینه کرد و رفت
+چی گفت دکتر ؟!
یونگی@:گفت به خاطر ضربه هایی که به شکمش خورده بیهوش شده و مشکلی نداره
+خوبه
هوپی&:ا.ت
+هوم؟!
&عاشقش شدی ؟!
+چی؟! هه نه عاشقش نشدم ...فقط چون جونم رو نجات داد نگرانش شدم
&هومم
جیمین بعد یک ساعت به هوش اومد
+ممنونم
_بابت؟!
+اینکه کمکم کردی
_آ،اها
+اگر تو نبودی ...معلوم نبود دیگه قرار بود چه اتفاقی بیفته
_:)
+به محض اینکه لی مین هو رو گیر بیاریم شراکتمون تموم میشه اونوقت میتونی بری پی زندگی خودت
_چ،چی؟! مگه ما ...
+ما فقط شریک بودیم دیگه
_آ،اره راست میگی ...ما،ما فقط شریکیم...آره شریک
+چیزی شده ؟! چرا اینجوری حرف میزنی ؟!
_نه ...چیزی نشده
+آها ...من میرم غذا درست کنم
_باشه ...برو
ویو جیمین
ا.ت رفت بیرون رو تخت دراز کشیدم یعنی چی بعد از مین هو شراکتمون تمام میشد یعنی چی ....یعنی چیییی ؟!؟؟؟ نمیخوام که اونجوری یعنی ا.ت دیگه با من کاری نداره ...من فکر کنم دوسش دارم ولی اون نه پوفف یکم عقل نداره که من اگر دوسش نداشتم برای چی باید موقعی که زیر مین هو بود انقدر بال بال میزدم آیشش دلم میخواد ...خدایا رفتم پایین با کلی بدبختی دیدم داره غذا درست میکنه و بقیه نیستن
رفتم از پشت بغلش کردم سرم رو بردم تو گردنش
+چیکار میکنی ...جیمین !
_هومم ؟!
+ولم کن
_نچ نمیخوام
+ گفتم ولم کن ...جیمین!
_ا.ت ؟!
+بله
_دوست دارم
+چی میگی تو جیمین؟! اثرات بیهوشی هنوز نرفته ؟! خوبی؟!
_اتفاقا الان هوشیار و هوشیارم که...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
پارت یازدهم
ویو ا.ت
نام#:باشه ا.ت ...حالت خوبه ؟!
+به نظرت خوبم هیونگ؟!
#نه متاسفم
+بابت؟!
#نتونستم به قولی که به برادرت دادم عمل کنم ...نتونستم ازت محافظت کنم
+مهم نیست هیونگ تو همین الانشم تلاشت رو کردی
داشتیم حرف میزدیم که کوک گفت رسیدیم یونگی جیمین رو بغل کرد و از ون پیاده شد ما هم پیاده شدیم رفتیم تو عمارت
دکتر کیم اومده بود جیمین رو معاینه کرد و رفت
+چی گفت دکتر ؟!
یونگی@:گفت به خاطر ضربه هایی که به شکمش خورده بیهوش شده و مشکلی نداره
+خوبه
هوپی&:ا.ت
+هوم؟!
&عاشقش شدی ؟!
+چی؟! هه نه عاشقش نشدم ...فقط چون جونم رو نجات داد نگرانش شدم
&هومم
جیمین بعد یک ساعت به هوش اومد
+ممنونم
_بابت؟!
+اینکه کمکم کردی
_آ،اها
+اگر تو نبودی ...معلوم نبود دیگه قرار بود چه اتفاقی بیفته
_:)
+به محض اینکه لی مین هو رو گیر بیاریم شراکتمون تموم میشه اونوقت میتونی بری پی زندگی خودت
_چ،چی؟! مگه ما ...
+ما فقط شریک بودیم دیگه
_آ،اره راست میگی ...ما،ما فقط شریکیم...آره شریک
+چیزی شده ؟! چرا اینجوری حرف میزنی ؟!
_نه ...چیزی نشده
+آها ...من میرم غذا درست کنم
_باشه ...برو
ویو جیمین
ا.ت رفت بیرون رو تخت دراز کشیدم یعنی چی بعد از مین هو شراکتمون تمام میشد یعنی چی ....یعنی چیییی ؟!؟؟؟ نمیخوام که اونجوری یعنی ا.ت دیگه با من کاری نداره ...من فکر کنم دوسش دارم ولی اون نه پوفف یکم عقل نداره که من اگر دوسش نداشتم برای چی باید موقعی که زیر مین هو بود انقدر بال بال میزدم آیشش دلم میخواد ...خدایا رفتم پایین با کلی بدبختی دیدم داره غذا درست میکنه و بقیه نیستن
رفتم از پشت بغلش کردم سرم رو بردم تو گردنش
+چیکار میکنی ...جیمین !
_هومم ؟!
+ولم کن
_نچ نمیخوام
+ گفتم ولم کن ...جیمین!
_ا.ت ؟!
+بله
_دوست دارم
+چی میگی تو جیمین؟! اثرات بیهوشی هنوز نرفته ؟! خوبی؟!
_اتفاقا الان هوشیار و هوشیارم که...
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
۵.۶k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.