Part 52
#Part_52
#رها
هممون نشسته بودیم و زل زده بودیم به هم
که یهو طاها دستشو حلقه کرد دور کمرم و منو کشید تو بغلش
چپ چپ نگاهش کردم که به نیما اشاره کرد
منم بیخیال سرمو گذاشتم رو شونش
طاها-عاقا من گشنمه
شکیب-زنگ بزنیم غذا سفارش بدیم
مبین-چی میخورید؟
رها-من پاستا
فریال-منم پاستا
نازی-منم که معلومه پاستا
نیلی-شماها چرا انقدر باهم اوکیید؟
فریال-ما جاریا همیشه مثل همیم و هماهنگیم مگه نه جاری قشنگام؟
نازی-ار عشقم
داشتم جر میخوردم از خنده
چه جاری جاری میکنن
سلن-مگه رلای شما داداشن
مبین-نه داداش نیستیم ولی از داداش به هم نزدیک تریم اصلا اولین کسی که فهمید طاها از رها خوشش میاد من بودم
سودا-اونطور که دیشب رها گفت فکر کردم رها عاشق طاها شد اول
شکیب-ها؟....اره اینطور بود حالا داستان داره اول بگید چی میخوردید تا سفارش بدم اون بمونه واس بعد
#فریال
داشتم غذامو میخوردم که با حرف نیلی غذا پرید تو گلوم
نیلی-نمیخواید قضیه عاشق شدنتونو تعریف کنید؟
فریال-حالا چه عجله ای میگن دیگه
رها-اره اره میگیم حالا
نیلی-آخه خیلی جالبه به طاها نمیخوره پسری باشه که به این سادگی دلشو ببازه
نازی-اتفاقا همینطوره اما رها با بقیه فرق داشت رها هم دختری نیس به این سادگی دل ببنده
سودا-خو بگید چیشد دیگه
فریال-وایسید من بگم
طاها-بگو
فریال- همه چیز اولش الکی بود یعنی یه نقشه بود و طاها و رها رل نبودن
با این حرفم رها به سرفه افتاد
طاها لیوان نوشابه رو داد بهش
#شکلات_تلخ
نمیخندیداااااا😔😂
#رها
هممون نشسته بودیم و زل زده بودیم به هم
که یهو طاها دستشو حلقه کرد دور کمرم و منو کشید تو بغلش
چپ چپ نگاهش کردم که به نیما اشاره کرد
منم بیخیال سرمو گذاشتم رو شونش
طاها-عاقا من گشنمه
شکیب-زنگ بزنیم غذا سفارش بدیم
مبین-چی میخورید؟
رها-من پاستا
فریال-منم پاستا
نازی-منم که معلومه پاستا
نیلی-شماها چرا انقدر باهم اوکیید؟
فریال-ما جاریا همیشه مثل همیم و هماهنگیم مگه نه جاری قشنگام؟
نازی-ار عشقم
داشتم جر میخوردم از خنده
چه جاری جاری میکنن
سلن-مگه رلای شما داداشن
مبین-نه داداش نیستیم ولی از داداش به هم نزدیک تریم اصلا اولین کسی که فهمید طاها از رها خوشش میاد من بودم
سودا-اونطور که دیشب رها گفت فکر کردم رها عاشق طاها شد اول
شکیب-ها؟....اره اینطور بود حالا داستان داره اول بگید چی میخوردید تا سفارش بدم اون بمونه واس بعد
#فریال
داشتم غذامو میخوردم که با حرف نیلی غذا پرید تو گلوم
نیلی-نمیخواید قضیه عاشق شدنتونو تعریف کنید؟
فریال-حالا چه عجله ای میگن دیگه
رها-اره اره میگیم حالا
نیلی-آخه خیلی جالبه به طاها نمیخوره پسری باشه که به این سادگی دلشو ببازه
نازی-اتفاقا همینطوره اما رها با بقیه فرق داشت رها هم دختری نیس به این سادگی دل ببنده
سودا-خو بگید چیشد دیگه
فریال-وایسید من بگم
طاها-بگو
فریال- همه چیز اولش الکی بود یعنی یه نقشه بود و طاها و رها رل نبودن
با این حرفم رها به سرفه افتاد
طاها لیوان نوشابه رو داد بهش
#شکلات_تلخ
نمیخندیداااااا😔😂
۲۷.۵k
۰۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.