خیلی خیلی عذر می خوام نزاشتم ولی بجاش دو پارت امشب می زار
خیلی خیلی عذر می خوام نزاشتم ولی بجاش دو پارت امشب می زارم
#چند_پارتی
Part 5
توی دو دقیقه خوردم و تشکر کردم
جیمین:دوست دارم ببینم چطوری غذایی درست می کنی نهار فردا با تو
ا/ت:ولی من که بلد نیستم
جیمین:باهم درست می کنیم
ا/ت:اوهوم باشه
اومدم ظرفارو جمع کنم که یهو برق قطع شد
ا/ت:ج.....جیمین
جیمین:نترس من اینجام
هول شدم ظرفا از دستم افتاد که یهو جیمین منو بلند کرد
ا/ت: توی این تاریکی چطوری میبینی
جیمین:دید شبم خوبه
ا/ت:مراقب باش شیشه نره توی پات
جیمین:حواسم هست
آروم رفت سمت گوشیش و چراغ قوه زد
منو گذاشت زمین و رفت شیشه هارو جمع کرد
جیمین:بیا بریم بالا من خیلی خستم
ا/ت:بریم
جیمین:گوشیت توی طبقه سوم کشوعه برو بردار
رفتم سمت کشو و گوشیم و برداشتم که یهو چشمم گرد شد
ا/ت:۲۵۰ تا میس کال
جیمین:چیشده
ا/ت:مامانم منو می کشه زود باش منو ببر خونه
جیمین:شب بخیر
ا/ت:پاشووووو من ۱ میس کال مامانم و میبینم باید فاتحه خودم و بخونم الان که ۲۵۰ تاعهههههه مرگم تضمینیهههه
جیمین از جاش بلند شدو اومد سمتم منم عقبی رفتم و خوردم به دیوار
جیمین:چرا انقدر شلوغش می کنی بیبی اگه بخوان خودشون میان دنبالت
همه این حرفارو با نگاه کردن به لبم می گفت
ا/ت:فکرشم نکن که دوباره بخوای بو*س*م کنی
جیمین:ولی نمی تونم طاقت بیارم
باشه.......نمیکنم
برگشت که بره یهو برش برگردوندم این دفعه.....
#چند_پارتی
Part 5
توی دو دقیقه خوردم و تشکر کردم
جیمین:دوست دارم ببینم چطوری غذایی درست می کنی نهار فردا با تو
ا/ت:ولی من که بلد نیستم
جیمین:باهم درست می کنیم
ا/ت:اوهوم باشه
اومدم ظرفارو جمع کنم که یهو برق قطع شد
ا/ت:ج.....جیمین
جیمین:نترس من اینجام
هول شدم ظرفا از دستم افتاد که یهو جیمین منو بلند کرد
ا/ت: توی این تاریکی چطوری میبینی
جیمین:دید شبم خوبه
ا/ت:مراقب باش شیشه نره توی پات
جیمین:حواسم هست
آروم رفت سمت گوشیش و چراغ قوه زد
منو گذاشت زمین و رفت شیشه هارو جمع کرد
جیمین:بیا بریم بالا من خیلی خستم
ا/ت:بریم
جیمین:گوشیت توی طبقه سوم کشوعه برو بردار
رفتم سمت کشو و گوشیم و برداشتم که یهو چشمم گرد شد
ا/ت:۲۵۰ تا میس کال
جیمین:چیشده
ا/ت:مامانم منو می کشه زود باش منو ببر خونه
جیمین:شب بخیر
ا/ت:پاشووووو من ۱ میس کال مامانم و میبینم باید فاتحه خودم و بخونم الان که ۲۵۰ تاعهههههه مرگم تضمینیهههه
جیمین از جاش بلند شدو اومد سمتم منم عقبی رفتم و خوردم به دیوار
جیمین:چرا انقدر شلوغش می کنی بیبی اگه بخوان خودشون میان دنبالت
همه این حرفارو با نگاه کردن به لبم می گفت
ا/ت:فکرشم نکن که دوباره بخوای بو*س*م کنی
جیمین:ولی نمی تونم طاقت بیارم
باشه.......نمیکنم
برگشت که بره یهو برش برگردوندم این دفعه.....
۷.۱k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.