Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 58
¤من پدر و مادر ندارم
خندت محو میشه و با دلسوزی بهش نگاه میکنی
+او....متاسفم
پسره میخنده و پشت سرشو میخارونه
¤اشکالی نداره،حتی قیافشونم یادم نیست،موقعی که خیلی کوچیک بودم ولم کردن پس زیاد بابتش ناراحت نیستم،تازه رفیقایی که دارم نمیزارن کمبود پدر و مادرمو احساس کنم
لبخند نرمی میزنی
+خوش بحالت،ازین رفیقا کم پیدا میشه سفت بچسبشون
پسره میخنده و لپاش گل میندازه
+اسمت چیه؟
¤میداکی
+میداکی؟
اسمش شبیه اسم آدمای عادی تو ونکوور نبود
+اهل این کشور نیستی مگه نه؟
¤از کجا فهمیدین؟
+آخه لهجه اینگلیسی صحبت کردنت فرق داره،چهرتم شبیه آسیایی هاست،مال ژاپنی؟
چشماش برق میزنه و لبخندش گشاد میشه
¤اره،چقد باهوشین
میخندی و میزنی رو شونش
+اره میدونم ایکیوم 150 به بالاست
¤.150 به بالا؟
سرتو تکون میدی و دستاتو ضربدری میکنی
¤واههه....خیلی خفنه
+اخلاقتم خیلی شبیه ژاپنیاست،چجوری سر از اینجا در اوردی؟
¤داستانش طولانیه
+مال منم همینجور...بنظرم بهتره امشب پیش تو بمونم دارم از سرما قندیل میبندم
¤او....ببخشید اصلا هواسم نبود،دنبالم بیاید
سرتو تکون میدی و دنبالش راه میری که به یه گاراژ نسبتا قدیمی و درب و داغون میرسین
+اینجا زندگی میکنی؟
¤عا....نه حقیقتش....من تو خوابگاه مدرسمون میخوابم
+اینجا لباس و تخت داره دیگه؟
¤اره خیلی....هر کدوم که خواستین رو بپوشین
سرتو تکون میدی و از در میری تو که چراغا روش میشه
+واو....اینجا دقیقا مثل پاتوق گنگسترا میمونه
¤برای همینه اینجارو انتخاب کردیم
+تاحالا آدم کشتین؟
¤نه،رئیسمون نمیزاره....فکر میکردم شما میدونین آداب گنگستر بودن چیه
+اره میدونم...برای همینه پرسیدم کشتین یا نه،اگه میگفتی اره قبول نمیکردم تعلیمتون بدم
¤راستی...ما از این به بعد باید شمارو چی صدا کنیم؟
+عممم....اینجور که معلومه همتون ژاپنی هستین
¤د..درسته
+پس معلومه قاچاقی از کشورتون فرار کردین،دلیلشم احتمالا بخاطر خلاف کردن تو کشور خودتون بوده
¤شما....اینارو از کجا میدونید؟
+درست هدس زدم؟
¤اوم...
+بیخیال،اسمم ا/ت ست ولی شماها هرچی خواستین میتونین صدام کنین فرقی نداره
¤اشکالی نداره اسمتون رو صدا کنم؟
+اره...راحت باش،اها راستی،محض اطلاع بگم منم مال ونکوور نیستم...
یکم فکر میکنی و میفهمی جونگکوک قبلا بهت گفته بود که تو درواقع تو ونکوور بدنیا اومدی و بعد رفتی ایران ولی تو شک داشتی
+البته،درست نمیدونم مال کجام....
سکوت حاکم بر صحنه باعث شد معذبتون کنه که میداکی دهن باز کرد
¤خب...من....دیگه میرم
+صبرکن...لباس چی بپوشم؟
¤لباس دخترونه نداریم...ولی...اگه با لباسای پسرونه مشکل دارین میتونم براتون بخرم
+نه مشکلی نیست،بیا خودت بهم یه دست لباس بده،یکمم آب و الکل و بانداژ تا پاهامو...
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 58
¤من پدر و مادر ندارم
خندت محو میشه و با دلسوزی بهش نگاه میکنی
+او....متاسفم
پسره میخنده و پشت سرشو میخارونه
¤اشکالی نداره،حتی قیافشونم یادم نیست،موقعی که خیلی کوچیک بودم ولم کردن پس زیاد بابتش ناراحت نیستم،تازه رفیقایی که دارم نمیزارن کمبود پدر و مادرمو احساس کنم
لبخند نرمی میزنی
+خوش بحالت،ازین رفیقا کم پیدا میشه سفت بچسبشون
پسره میخنده و لپاش گل میندازه
+اسمت چیه؟
¤میداکی
+میداکی؟
اسمش شبیه اسم آدمای عادی تو ونکوور نبود
+اهل این کشور نیستی مگه نه؟
¤از کجا فهمیدین؟
+آخه لهجه اینگلیسی صحبت کردنت فرق داره،چهرتم شبیه آسیایی هاست،مال ژاپنی؟
چشماش برق میزنه و لبخندش گشاد میشه
¤اره،چقد باهوشین
میخندی و میزنی رو شونش
+اره میدونم ایکیوم 150 به بالاست
¤.150 به بالا؟
سرتو تکون میدی و دستاتو ضربدری میکنی
¤واههه....خیلی خفنه
+اخلاقتم خیلی شبیه ژاپنیاست،چجوری سر از اینجا در اوردی؟
¤داستانش طولانیه
+مال منم همینجور...بنظرم بهتره امشب پیش تو بمونم دارم از سرما قندیل میبندم
¤او....ببخشید اصلا هواسم نبود،دنبالم بیاید
سرتو تکون میدی و دنبالش راه میری که به یه گاراژ نسبتا قدیمی و درب و داغون میرسین
+اینجا زندگی میکنی؟
¤عا....نه حقیقتش....من تو خوابگاه مدرسمون میخوابم
+اینجا لباس و تخت داره دیگه؟
¤اره خیلی....هر کدوم که خواستین رو بپوشین
سرتو تکون میدی و از در میری تو که چراغا روش میشه
+واو....اینجا دقیقا مثل پاتوق گنگسترا میمونه
¤برای همینه اینجارو انتخاب کردیم
+تاحالا آدم کشتین؟
¤نه،رئیسمون نمیزاره....فکر میکردم شما میدونین آداب گنگستر بودن چیه
+اره میدونم...برای همینه پرسیدم کشتین یا نه،اگه میگفتی اره قبول نمیکردم تعلیمتون بدم
¤راستی...ما از این به بعد باید شمارو چی صدا کنیم؟
+عممم....اینجور که معلومه همتون ژاپنی هستین
¤د..درسته
+پس معلومه قاچاقی از کشورتون فرار کردین،دلیلشم احتمالا بخاطر خلاف کردن تو کشور خودتون بوده
¤شما....اینارو از کجا میدونید؟
+درست هدس زدم؟
¤اوم...
+بیخیال،اسمم ا/ت ست ولی شماها هرچی خواستین میتونین صدام کنین فرقی نداره
¤اشکالی نداره اسمتون رو صدا کنم؟
+اره...راحت باش،اها راستی،محض اطلاع بگم منم مال ونکوور نیستم...
یکم فکر میکنی و میفهمی جونگکوک قبلا بهت گفته بود که تو درواقع تو ونکوور بدنیا اومدی و بعد رفتی ایران ولی تو شک داشتی
+البته،درست نمیدونم مال کجام....
سکوت حاکم بر صحنه باعث شد معذبتون کنه که میداکی دهن باز کرد
¤خب...من....دیگه میرم
+صبرکن...لباس چی بپوشم؟
¤لباس دخترونه نداریم...ولی...اگه با لباسای پسرونه مشکل دارین میتونم براتون بخرم
+نه مشکلی نیست،بیا خودت بهم یه دست لباس بده،یکمم آب و الکل و بانداژ تا پاهامو...
🍃🗿
۹.۴k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.