آغوشت امن نخواهد بود

آغوشت امن نخواهد بود

برای من

گرم نخواهد بود

برای من

آغوشت همه ی حجم دل خسته گی

هایم را نخواهدخواباند تا صبح برهنگی

عاطفه ات

بر بلندای شب های من چتری از سکوت
می شود

آغوش من اما

آغوشی ممنوعه

پر از دلواپسی های بنفش

کسی نمی خواند مرا

کسی نمی فهمد مرا

و تو هیچ مگو

که سکوتم مهری می شود بر باور

سهمگین تنهایی

صدا می زنی این تن خسته ی بی پروا را

تا من آهسته آهسته می رود از این جان
دیدگاه ها (۱)

نمی دانم به تعبیر کدامین خواباز التماس کدامین شب بود نمی دان...

دلم میخواستمی شد مثل اعضا بدناحساس را هم اهدا کرد اصلاً هر ک...

چشمهایت بیماری ست که هر روزگریبان خیالم را می گیردو در بی کر...

سالهاستشناسنامه ام را بادها ورق می زنند وَ شمع های بودنم رای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط