پارت 2
#پارت_2
+ تو باید با آیتک دخترشون ازدواج کنی
- چی چرا من
+ چون تو پسر کوچیک منی و سنت به اون میخوره
- چه ربطی داره
+ رو حرف من حرف نزن
- اما پدررر
+ همین که من گفتم تموم
از خونه زدم بیرون ، معلوم بود قراره باز بدبختم کنه هع همه این کاراش واسه منه ...
گوشیم دوباره زنگ خورد ... آیناز دوس دختر قبلیم بود ... انگار ایت لعنتی قرار نیس دست از سرم برداره ...
- چیه
+ بزار ببینمت
- بعد خیانتت ؟
+گفتم ببخشید
- گمشو دیگم بهم زنگ نزن ..
گوشیو غط کردمو سیگارمو روشن کردم ...
بعد چن روز بلاخره روز کذایی ازدواجمون رسید و من هنو نمدونستم با کی قراره ازدواج کنم هع ..
از ارایشگاه اومدم بیرونو رفتم دنبال دختره ... بهمو بردن داخل یه اتاقو گفتن که عروس امادس و اینجاس میتونم ببینمش ..
نفرت ، اعصبانیت ، اصلا نمدونم چیه ول خیلی رو مخمه ..
یه دختر پشت بهم سمت پنجره اتاق نشسته بود ..
- آیتک تویی؟
برگشت سمتم ، نمیدونم فرشته بود یا چی ؟ ولی خیلی قشنگ بود ، انگار خدا نقاشیش کرده بود صورتش ظریف و بی نقص بود و چشمام شبیه تیله بود سبز.. خیلی قشنگ بود
+ بله شما باید ارشام باشید درسته ؟
- درسته خب اماده ایی بریم
+ اوهوم
- به این ازدواج راضیی؟
+ مگه فرقیم میکنه ، تو چی ؟
- نمیدونم ، بریم
دستشو گرفتمو از پله های سالن عروسی پایین رفتیم ...
+ تو باید با آیتک دخترشون ازدواج کنی
- چی چرا من
+ چون تو پسر کوچیک منی و سنت به اون میخوره
- چه ربطی داره
+ رو حرف من حرف نزن
- اما پدررر
+ همین که من گفتم تموم
از خونه زدم بیرون ، معلوم بود قراره باز بدبختم کنه هع همه این کاراش واسه منه ...
گوشیم دوباره زنگ خورد ... آیناز دوس دختر قبلیم بود ... انگار ایت لعنتی قرار نیس دست از سرم برداره ...
- چیه
+ بزار ببینمت
- بعد خیانتت ؟
+گفتم ببخشید
- گمشو دیگم بهم زنگ نزن ..
گوشیو غط کردمو سیگارمو روشن کردم ...
بعد چن روز بلاخره روز کذایی ازدواجمون رسید و من هنو نمدونستم با کی قراره ازدواج کنم هع ..
از ارایشگاه اومدم بیرونو رفتم دنبال دختره ... بهمو بردن داخل یه اتاقو گفتن که عروس امادس و اینجاس میتونم ببینمش ..
نفرت ، اعصبانیت ، اصلا نمدونم چیه ول خیلی رو مخمه ..
یه دختر پشت بهم سمت پنجره اتاق نشسته بود ..
- آیتک تویی؟
برگشت سمتم ، نمیدونم فرشته بود یا چی ؟ ولی خیلی قشنگ بود ، انگار خدا نقاشیش کرده بود صورتش ظریف و بی نقص بود و چشمام شبیه تیله بود سبز.. خیلی قشنگ بود
+ بله شما باید ارشام باشید درسته ؟
- درسته خب اماده ایی بریم
+ اوهوم
- به این ازدواج راضیی؟
+ مگه فرقیم میکنه ، تو چی ؟
- نمیدونم ، بریم
دستشو گرفتمو از پله های سالن عروسی پایین رفتیم ...
۳.۲k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.