حس های ممنوعه🍷🥂۱۰

+پس نظرت چیه زیر منم بخوابی مطمئن شم هرزه نیستی،یا گم میشی یا کاری میکنم لنگ لنگ خودت بری بیرون
-سرش پایین بود و داشت گریه میکرد
همونطور که اجوما شاهد این موضوع بود سریع خودشو وسط انداخت
&اما
+اجوما ول کن
&پسر من به این بچه نگفتم تو حساسیت داری
چشای پسر سرد شد
+خب،باشه،دیگه تکرار نشه(روی این علامت«،»مکث کنید)
روبه دختر کرد
+مخصوصا رو حرف من حرف زدن
دختر به پسر نگاهی انداخت چشاش و گوی مشکیش زمستونی و تن لرزون بود
-چشم...
پسر داشت میرفت که دختر زیرلبی گفت که فکر میکرد پسر نمیشنوه
-دوقطبی
پسر با چشای یخیش برگشت نگاهی به دختر گرد که صدسال از حرفش پشیمون شد و دوباره رفت بدون معذرت خواهی از دختر خیلی خودخواهانه
اجوما دخترو بغل کرد تا گریه هاش کم شه
& ببخشید دخترم

ویو صبح (اجوما
اجوما که از ساعت پنج بیدار بود و الان ساعت هفت صبحه که صدای در به صدا اومد خدمتکار ها ساعت ۸بیدار میشن
& یعنی کیه؟
دروباز کردم که انگار سطلی روم خالی شده
م.ج(مادرجونگکوک)×
×نمیخوام جلو در بمونم به قیافه شوکت نگاه کنم برو اونور
و اجوما رو کنارو زدو وارد شد
&ا.ا.ام سلام خانم
×سلام،کوک بیدار نشده
&نه هنوز خانم خوش اومدی
کتشو به اجوما داد
×میرم رو مبل میشینم یه قهوه برام اماده کن
& چشم
& هنوزم همون زن نچسب و بی ادبه(تو دلش)
دیدگاه ها (۹)

حس های ممنوعه🍷🥂۱۱

حس های ممنوعه🍷🥂۱۲

حس های ممنوعه🍷🥂۹

حمایت قبل لطفا

پارت ۲ فیک مرز خون و عشق

WISH MEET YOUPART 15ویو ا/ت. بعد از اینکه ون مرد نجاتم داد س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط