بانو
بانو
بعد از رفتن من هیچ اتفاقی نمی افتد
بهار می آید
از راه می رسد فصل جدایی من و تو
در آغوش خواهد گرفت تو را
در میان بحبوحه ی تب و زایش
در عمق بستر ات می بوید دگر بار تو را
بهار
ساعت ها
روزها و شبان سراسیمه می آیند
و تو غرق در عطر غرور
تنها به شب سلام میدهی
دیگر نخواهی داشت مرا
و چه فرق میکند
آن گاه که تو یاسی را می بویی بی یاد من
و من دستانم را می بویم بی یاد تو
اینک زمان می گرید
بسیار خواهد گریست
در بطن او دیگر یاد ما هیچ گاه موج نخواهد زد
من عطر یاس را فراموش می کنم
تو عطر دستان مرا
بدین گونه
زمان به بیهودگی خویش خیره می گرید
و من
یاد تو را با عطر گیسوانت
به باد
به خاطره می سپارم...
#محمدامین_مرشدزاده
بانو
بعد از رفتن من هیچ اتفاقی نمی افتد
بهار می آید
از راه می رسد فصل جدایی من و تو
در آغوش خواهد گرفت تو را
در میان بحبوحه ی تب و زایش
در عمق بستر ات می بوید دگر بار تو را
بهار
ساعت ها
روزها و شبان سراسیمه می آیند
و تو غرق در عطر غرور
تنها به شب سلام میدهی
دیگر نخواهی داشت مرا
و چه فرق میکند
آن گاه که تو یاسی را می بویی بی یاد من
و من دستانم را می بویم بی یاد تو
اینک زمان می گرید
بسیار خواهد گریست
در بطن او دیگر یاد ما هیچ گاه موج نخواهد زد
من عطر یاس را فراموش می کنم
تو عطر دستان مرا
بدین گونه
زمان به بیهودگی خویش خیره می گرید
و من
یاد تو را با عطر گیسوانت
به باد
به خاطره می سپارم...
#محمدامین_مرشدزاده
۳.۱k
۳۱ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.