My police boyfriend
My police boyfriend
Part 14
پدر یاشیل: با بغض و اشک شوق به سمت یاشیل اومد و بغلش کرد.. خوشحالم که خدا دوباره تو رو بهمون برگردوند .. خیلی دلم برای شیطونی کردنات تنگ شده بود
یاشیل: منم خیلی دلم برات تنگ شده بود اپا.. *با گریه*
پدر یاشیل: با دستاش اشک های یاشیل رو پاک میکنه و میگه همه چیز تموم شد حالا دیگه پیش ما جات امنه *لبخند*
من:هوم.. *لبخند *
جونگ کوک:یا.. اپا به همین زودی پسرتو فراموش کردی
پدر یاشیل: معلومه که نه شما هردوتون همه زندگی من هستید.. و دستاش به درخواست بغل کردن به روی جونگ کوک باز میکنه
جونگ کوک :لبخند میزنه و پدرش و یاشیل رو محکم بغل میکنه
پدر یاشیل: قول میدم تا اخرین لحظات عمرم ازتون محافظت کنم
چند ساعت بعد
یاشیل: اوما..
اوما :جانم؟!..
من:اتاقم هنوز سرجاشه؟!
اوما:معلومه که سرجاشه تمام وسیله هات هنوز هست
من:واقعا؟! *با خوشحالی*
اونا:معلومه * لبخند*
یاشیل:با سرعت از پله ها بالا رفتم و به اتاقم
رسیدم نفس عمیقی کشیدن و در اتاقو باز کردم
همون بوی اشنا.. تمام خاطرات از جلوی چشمام رد شدن
همون گلدون صورتی روی میز عروسکام و البته قاب عکسی که عکس من و جونگ کوک توش بود همشون هنوز اونجا بودن هیچ چیز تغییر نکرده بود
در کمدم رو باز کردم بوی همون عطر اشنا به مشامم خورد نفس عمیقی سر دادم و اجازه دادم بوی عطر گرم و شیرین خاطراتم به ریه هام نفوذ
کنن... خیلی خوشحال بودم که خانوادم رو پیدا کردم از اینکه دیگه تنها نیستم خیلی خوشحال بودم.. خیلی ... یه حس وصف نشدنی که نمیتونستم بیانش کنم
از پنجره یه نگاهی که حیات انداختم چشمم خورد به همون تاب فلزی گوشه حیات
لبخند شیطنت امیزی زدم و به سمت حیات دوییدم رو تاب نشستم و چند لحظه چشمام بستم تا خاطراتم رو مرور کنم که یهو تاب شروع به تکون خوردن کرد سرمو چرخوندم که با چهره جونگ کوک مواجه شدم
جونگ کوک:نظرت چیه مثل بچگیامون یکم شیطونی کنیم.. هوم؟!
من:چرا که نه..
جونگ کوک:پس اماده باش و یهو تابو محکم هول داد
از دید یاشیل :جونگ کوک هولم میداد و من بلند بلند میخندیدم .. بلد لابه لای موهام میوزید و باعث پریشون کردنشون میشد
اون لحظات انقدر برام خوشایند بود که نمیخواستم هیچوقت تموم بشن به قدری احساس شادی میکردم که دوست داشتم زمانو یه جوری متوقف کنم تا این صحنه ها برای همیشه بمونه .
#بی_تی_اس #فیک #وانشات #جونگ_کوک #تهیونگ #نامجون #جیمین #جین #شوگا #سناریو #تصور #تصور_کن #وانشات_بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس
Part 14
پدر یاشیل: با بغض و اشک شوق به سمت یاشیل اومد و بغلش کرد.. خوشحالم که خدا دوباره تو رو بهمون برگردوند .. خیلی دلم برای شیطونی کردنات تنگ شده بود
یاشیل: منم خیلی دلم برات تنگ شده بود اپا.. *با گریه*
پدر یاشیل: با دستاش اشک های یاشیل رو پاک میکنه و میگه همه چیز تموم شد حالا دیگه پیش ما جات امنه *لبخند*
من:هوم.. *لبخند *
جونگ کوک:یا.. اپا به همین زودی پسرتو فراموش کردی
پدر یاشیل: معلومه که نه شما هردوتون همه زندگی من هستید.. و دستاش به درخواست بغل کردن به روی جونگ کوک باز میکنه
جونگ کوک :لبخند میزنه و پدرش و یاشیل رو محکم بغل میکنه
پدر یاشیل: قول میدم تا اخرین لحظات عمرم ازتون محافظت کنم
چند ساعت بعد
یاشیل: اوما..
اوما :جانم؟!..
من:اتاقم هنوز سرجاشه؟!
اوما:معلومه که سرجاشه تمام وسیله هات هنوز هست
من:واقعا؟! *با خوشحالی*
اونا:معلومه * لبخند*
یاشیل:با سرعت از پله ها بالا رفتم و به اتاقم
رسیدم نفس عمیقی کشیدن و در اتاقو باز کردم
همون بوی اشنا.. تمام خاطرات از جلوی چشمام رد شدن
همون گلدون صورتی روی میز عروسکام و البته قاب عکسی که عکس من و جونگ کوک توش بود همشون هنوز اونجا بودن هیچ چیز تغییر نکرده بود
در کمدم رو باز کردم بوی همون عطر اشنا به مشامم خورد نفس عمیقی سر دادم و اجازه دادم بوی عطر گرم و شیرین خاطراتم به ریه هام نفوذ
کنن... خیلی خوشحال بودم که خانوادم رو پیدا کردم از اینکه دیگه تنها نیستم خیلی خوشحال بودم.. خیلی ... یه حس وصف نشدنی که نمیتونستم بیانش کنم
از پنجره یه نگاهی که حیات انداختم چشمم خورد به همون تاب فلزی گوشه حیات
لبخند شیطنت امیزی زدم و به سمت حیات دوییدم رو تاب نشستم و چند لحظه چشمام بستم تا خاطراتم رو مرور کنم که یهو تاب شروع به تکون خوردن کرد سرمو چرخوندم که با چهره جونگ کوک مواجه شدم
جونگ کوک:نظرت چیه مثل بچگیامون یکم شیطونی کنیم.. هوم؟!
من:چرا که نه..
جونگ کوک:پس اماده باش و یهو تابو محکم هول داد
از دید یاشیل :جونگ کوک هولم میداد و من بلند بلند میخندیدم .. بلد لابه لای موهام میوزید و باعث پریشون کردنشون میشد
اون لحظات انقدر برام خوشایند بود که نمیخواستم هیچوقت تموم بشن به قدری احساس شادی میکردم که دوست داشتم زمانو یه جوری متوقف کنم تا این صحنه ها برای همیشه بمونه .
#بی_تی_اس #فیک #وانشات #جونگ_کوک #تهیونگ #نامجون #جیمین #جین #شوگا #سناریو #تصور #تصور_کن #وانشات_بی_تی_اس #فیک_بی_تی_اس
۲۸.۷k
۱۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.