vimin
Part 13🖤
سرشو کمی جلو برد تا بتونه لبای صورتیه جیمین و بین لباش بگیره که قفل در با صدای تیکی باز شد
کفری شده بود آخه الانننن؟؟؟
امان از دست خروس بی محل
در و خیلی آروم باز کرد و روبه جیمین گفت
+ خیلی آروم میزارمت پایین اوکی ؟ ولی باید همکاری کنی
- ب...باشه ...
+ حالا خیلی آروم بچرخ روبه در ..
جیمین به حرف تهیونگ گوش داد و خیلی آروم تغییر جهت داد و پاهاشو از در گذاشت بیرون و تهیونگم کمی کمکش کرد و بلاخره پیاده شد
- خ...خب بیا نوبت توعه
تهیونگم خیلی آروم از ماشن پیاده شد که بدترین اتفاق تاریخ رو داد
ماشین به سمت پرتگاه چپه شد و افتاد پایین این ماشین
مورد علاقه ی تهیونگ بود درست بود که ماشینای زیادی دارن ولی خب این ماشین شخصیش و صد البته با بدبختی و خریده بودش چون باباش اجازه نمیداد ولی الان دیگه ماشین نازنینشو از دست داده بود
+ ن...نههههههههههههههه
با دو دستش رو سرش کوبید و با زانو رو زمین فرود اومد
+ نه این امکان نداره
گریش گرفته بود رو زمین افتاد و شروع کرد به گریه کردن
- عههه چی شد ؟؟ چرا گریه میکنی ...
جیمین آروم سمتش حرکت کرد و کنارش نشست دستشو ارومرو کمرش کشید و نوازشش داد
- اشکال نداره تو که میتونی دوباره بخری
+ نهههههه هق من این ماشینو با بدبختی خریدم
جیمین کلافه شده بود یدونه محکم زد پس کله ی تهیونگ و سرش داد کشید
- پاشووووووو دیگههههههه خرس گنده اییییییییییی
از شدت داد جیمین اشکای تهیونگ خشکشدن و با چشمایی گرد و دهنی او شکل به جیمین که با حرص از رو زمین بلند میشد و گوشیشو از جیبش در می آورد نگاه کرد
- اه الان چه گوهی باید رزم تو سرم
+ نمیدونم یه هوبر بگیر
- باشه ...
( هوبر هموناسنپ خودمونه ولی به ورژن خارجکیش )
continues ✌️
اممم ببخشید عشقاام🥺🙂
میدونم خیلی طولش دادم... و پارت خیلی کوتاه بود..:(
ولی واقعا معذرت میخوام این چند روز تو شرایط خوبی قرار نداشتم🙂
♥️
نظراتتونو تو کامنتا بگین که خوب شده یا نه...
چون واقعا همسن جوری نوشتم..و هیچی نمی یومد تو ذهنم🥀
سرشو کمی جلو برد تا بتونه لبای صورتیه جیمین و بین لباش بگیره که قفل در با صدای تیکی باز شد
کفری شده بود آخه الانننن؟؟؟
امان از دست خروس بی محل
در و خیلی آروم باز کرد و روبه جیمین گفت
+ خیلی آروم میزارمت پایین اوکی ؟ ولی باید همکاری کنی
- ب...باشه ...
+ حالا خیلی آروم بچرخ روبه در ..
جیمین به حرف تهیونگ گوش داد و خیلی آروم تغییر جهت داد و پاهاشو از در گذاشت بیرون و تهیونگم کمی کمکش کرد و بلاخره پیاده شد
- خ...خب بیا نوبت توعه
تهیونگم خیلی آروم از ماشن پیاده شد که بدترین اتفاق تاریخ رو داد
ماشین به سمت پرتگاه چپه شد و افتاد پایین این ماشین
مورد علاقه ی تهیونگ بود درست بود که ماشینای زیادی دارن ولی خب این ماشین شخصیش و صد البته با بدبختی و خریده بودش چون باباش اجازه نمیداد ولی الان دیگه ماشین نازنینشو از دست داده بود
+ ن...نههههههههههههههه
با دو دستش رو سرش کوبید و با زانو رو زمین فرود اومد
+ نه این امکان نداره
گریش گرفته بود رو زمین افتاد و شروع کرد به گریه کردن
- عههه چی شد ؟؟ چرا گریه میکنی ...
جیمین آروم سمتش حرکت کرد و کنارش نشست دستشو ارومرو کمرش کشید و نوازشش داد
- اشکال نداره تو که میتونی دوباره بخری
+ نهههههه هق من این ماشینو با بدبختی خریدم
جیمین کلافه شده بود یدونه محکم زد پس کله ی تهیونگ و سرش داد کشید
- پاشووووووو دیگههههههه خرس گنده اییییییییییی
از شدت داد جیمین اشکای تهیونگ خشکشدن و با چشمایی گرد و دهنی او شکل به جیمین که با حرص از رو زمین بلند میشد و گوشیشو از جیبش در می آورد نگاه کرد
- اه الان چه گوهی باید رزم تو سرم
+ نمیدونم یه هوبر بگیر
- باشه ...
( هوبر هموناسنپ خودمونه ولی به ورژن خارجکیش )
continues ✌️
اممم ببخشید عشقاام🥺🙂
میدونم خیلی طولش دادم... و پارت خیلی کوتاه بود..:(
ولی واقعا معذرت میخوام این چند روز تو شرایط خوبی قرار نداشتم🙂
♥️
نظراتتونو تو کامنتا بگین که خوب شده یا نه...
چون واقعا همسن جوری نوشتم..و هیچی نمی یومد تو ذهنم🥀
۵.۹k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.