عشق اغیشته به خون
عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۵۵
میونشی تقلا ای نکرد و آروم سرش را روی شانه جیمین گذاشت و بیشتر خودش را در آغوشش جاداد ... همچنین دستش را روی دکمه های پیراهنش گذاشت و آروم گفت : به اونی خیلی حسودی میکردم .. آخه خانواده خیلی خوبی داره .. برادر خوب کادر مهربان ... کسیو داره که به فکرش باشه و بهش اهمیت بده ..
جیمین با صدا آروم گفت : حسادت ادمو بد نشون نمی ده
میونشی آروم سرش را بلند کرد سپس سمت جیمین چرخید : ببخشید بخاطر بد رفتاری هام با شما ..
جیمین چشم ریز کرد سپس با لحن شوخ مانند گفت : نبینم دیگه اخم کنی
نرم نک دماغ میونشی را کشید پایین و تند روی زمین دراز کشید آه ای کشید : خوایم میاد .. پدربزرگ آزمون خیلی کار کشید .
میونشی با فاصله ای کم ازش دراز کشید روبه رو آسمان... نفس عمیقی کشید : راستش میخواهم ازت یه سوال بپرسم ..
جیمین دستش را ریز سرش برد : میشنوم ..
میونشی آروم رو پهلو سمتش چرخید و با ذوق ای که غم را در چشم هایش کشت گفت: اولین بار وقتی منو دیدی چی راجبم فک. کردی
جیمین دستش را از زیر سرش برداشت و سمت میونشیرخید آرنج اش را روی زمین گذاشت : امممم از نظرم یه دختر بزدل اومد ... میونشی اول خندید ولی بعد از شنیدن آخرین حرف اخم کرد و روبه اسمون چرخید : بزدل؟
پارت ۱۵۵
میونشی تقلا ای نکرد و آروم سرش را روی شانه جیمین گذاشت و بیشتر خودش را در آغوشش جاداد ... همچنین دستش را روی دکمه های پیراهنش گذاشت و آروم گفت : به اونی خیلی حسودی میکردم .. آخه خانواده خیلی خوبی داره .. برادر خوب کادر مهربان ... کسیو داره که به فکرش باشه و بهش اهمیت بده ..
جیمین با صدا آروم گفت : حسادت ادمو بد نشون نمی ده
میونشی آروم سرش را بلند کرد سپس سمت جیمین چرخید : ببخشید بخاطر بد رفتاری هام با شما ..
جیمین چشم ریز کرد سپس با لحن شوخ مانند گفت : نبینم دیگه اخم کنی
نرم نک دماغ میونشی را کشید پایین و تند روی زمین دراز کشید آه ای کشید : خوایم میاد .. پدربزرگ آزمون خیلی کار کشید .
میونشی با فاصله ای کم ازش دراز کشید روبه رو آسمان... نفس عمیقی کشید : راستش میخواهم ازت یه سوال بپرسم ..
جیمین دستش را ریز سرش برد : میشنوم ..
میونشی آروم رو پهلو سمتش چرخید و با ذوق ای که غم را در چشم هایش کشت گفت: اولین بار وقتی منو دیدی چی راجبم فک. کردی
جیمین دستش را از زیر سرش برداشت و سمت میونشیرخید آرنج اش را روی زمین گذاشت : امممم از نظرم یه دختر بزدل اومد ... میونشی اول خندید ولی بعد از شنیدن آخرین حرف اخم کرد و روبه اسمون چرخید : بزدل؟
- ۴.۷k
- ۲۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط