بد بوی مدرسه
part ¹⁰
ات: جیمین....یه چیزی میخوام بهت بگم
جیمین: چی؟
ات: امروز....چانیول ازم خواستگاری کرد
جیمین: چی؟ تو بهش چی گفتی؟
ات: گفتم که تو رو دوست دارم اونم گفت اشکال نداره
جیمین: هوففف خیالم راحت شد
ات: ولی چانیول خیلی پسر خوبیه
جیمین: چیزی گفتی؟
ات: نه نه هیچی
جیمین: خوبه......
*خلاصه هرکی رفت خونهی خودش و فرداش هم دوباره رفتن مدرسه دیگه خودتون که این قانون مزخرف رو بهتر از من میدونید😑*
فردا تو مدرسه
ویو جیمین:
امروز قرار بود ات رو سوپرایز کنم....میخوام جلوی جمع ازش خواستگاری کنم....به هانول دوست ات هم گفتم و اونم گفت که از کارش پشیمونه و میخواد دوباره با ات دوست بشه.....
جیمین: همه چیو آماده کردید الان ات میادا
چان: هی جیمین....همه چی آمادس......امیدوارم خوشبخت بشین 🥰
جیمین: ممنون چانیول.....ات همیشه ازت تعریف میکرد حالا میبینیم راست میگفت "لبخند"
چان: خجالتم نده☺
جیمین: حقیقت رو میگم دیگه......اوه اوه ات اومد همه برید سر جاهاتون
ویو ات:
رفتم مدرسه امروز مدرسه خیلی خلوته نمیدونم چرا.....رفتم تو کلاس که یکدفعه همه دست زدند و جیمین هم اومد جلوی من و یه جعبه که توش یه انگشتر بود رد باز کرد و گفت:
جیمین: ات...اگه عاشق شدن تو جرمه....من اعتراف میکنم....من یه خلافکارم.....بیا بقیه زندگیمون رو باهم بسازیم♡
ات: معلومه که ادامه زندگیم رو با تو میسازم
جیمین: "اومد و ات رو بوسید و بعدش همه دست زدند"
که یهو........
هعی بازم در خماری گذاشتموتون😁
امیدوارم خوشتون اومده باشه پارت بعدی رو شاید آخر شب گذاشتم شاید فردا ظهر......
لایک و کامنت😉
ات: جیمین....یه چیزی میخوام بهت بگم
جیمین: چی؟
ات: امروز....چانیول ازم خواستگاری کرد
جیمین: چی؟ تو بهش چی گفتی؟
ات: گفتم که تو رو دوست دارم اونم گفت اشکال نداره
جیمین: هوففف خیالم راحت شد
ات: ولی چانیول خیلی پسر خوبیه
جیمین: چیزی گفتی؟
ات: نه نه هیچی
جیمین: خوبه......
*خلاصه هرکی رفت خونهی خودش و فرداش هم دوباره رفتن مدرسه دیگه خودتون که این قانون مزخرف رو بهتر از من میدونید😑*
فردا تو مدرسه
ویو جیمین:
امروز قرار بود ات رو سوپرایز کنم....میخوام جلوی جمع ازش خواستگاری کنم....به هانول دوست ات هم گفتم و اونم گفت که از کارش پشیمونه و میخواد دوباره با ات دوست بشه.....
جیمین: همه چیو آماده کردید الان ات میادا
چان: هی جیمین....همه چی آمادس......امیدوارم خوشبخت بشین 🥰
جیمین: ممنون چانیول.....ات همیشه ازت تعریف میکرد حالا میبینیم راست میگفت "لبخند"
چان: خجالتم نده☺
جیمین: حقیقت رو میگم دیگه......اوه اوه ات اومد همه برید سر جاهاتون
ویو ات:
رفتم مدرسه امروز مدرسه خیلی خلوته نمیدونم چرا.....رفتم تو کلاس که یکدفعه همه دست زدند و جیمین هم اومد جلوی من و یه جعبه که توش یه انگشتر بود رد باز کرد و گفت:
جیمین: ات...اگه عاشق شدن تو جرمه....من اعتراف میکنم....من یه خلافکارم.....بیا بقیه زندگیمون رو باهم بسازیم♡
ات: معلومه که ادامه زندگیم رو با تو میسازم
جیمین: "اومد و ات رو بوسید و بعدش همه دست زدند"
که یهو........
هعی بازم در خماری گذاشتموتون😁
امیدوارم خوشتون اومده باشه پارت بعدی رو شاید آخر شب گذاشتم شاید فردا ظهر......
لایک و کامنت😉
۲۵.۴k
۲۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.