پارت [35]
پارت [35]
سومین:کوک ی..یوقت ا/تو نکشهه؟(گریه)
کوک:نه نگران نباش
سومین:جونگکوک می...میخوامم یچی بگم
کوک:بگو
سومین:اَ...اگر من اگر من یروز نبودم اگر مت واقعا مردم مراقب ا/ت باش اگر یونگی داشت اذیتش میکرد مراقبش باش(گریه)
کوک:ازین حرفا نزن
سومین:کوک جدی گفتم اگر یروزی یونگی ا/تو اذیت کرد و من نبودم ا/تو بردار فرار کن لطفا کوک مراقب خواهرم باش قول بده(گریه)
کوک:ب..باشه ق..قولم میدم(یکم بغض)
ویو ا/ت و شوگا
ا/ت داش گریه میکرد
شوگا:درو باز کرد و اومد
ا/ت:یو...یونگی کجا بودی(گریه)
شوگا:حرفی نزد
ا/ت:رفت سمتش و بغلش کرد از پشت یونگی داش دکمه یه لباسشو در میاورد
یونگی:ولمکن(سرد)
ا/ت:هیق یونگی چ..چرا باهام اینکارو کردی هیق(گریه)
یونگی:(ساکت بود)
ا/ت:یونگی یچیزی بگو میدونی از وقتی که رفتی هم درد کشیدم هم گریه کردم چرا اینکارو باهام میکنی(داد و گریه)
یونگی:ساکت بود(دِ حرف بزن دیگه دختررو سکته دادی حاجی😐😂)
ا/ت:یونگی لطفا حرف بزن(یکم بیحال و با گریه)
یونگی:چی ب..(باداد)<حرفش نصفه موند>
یهو ا/ت افتاد غش کرد
یونگی:ا/ت(داد)ا/ت(داد) چت شد(داد)
براید استایل بغلت میکنه میبرتت دکتر...
دکتر:بهشون فشار عصبی وارد شده یکم
یونگی:خب چرا غش کرد
دکتر:آم چون فشار عصبی وارد شد دیگه و ایشونم بیهوش شدن
یونگی:الان خوبه؟
دکتر:آره ولی یچیزی همسرتون خیلی بیماره چون یه کوچولو داره به خانوادتون اضافه میشه و باعث شده همسرتون ضعیف بشه
یونگی:چ...چی؟یه کوچولو؟
دکتر:بعله قراره شما صاحب یه بچه بشین....
ادامع دارد...
سومین:کوک ی..یوقت ا/تو نکشهه؟(گریه)
کوک:نه نگران نباش
سومین:جونگکوک می...میخوامم یچی بگم
کوک:بگو
سومین:اَ...اگر من اگر من یروز نبودم اگر مت واقعا مردم مراقب ا/ت باش اگر یونگی داشت اذیتش میکرد مراقبش باش(گریه)
کوک:ازین حرفا نزن
سومین:کوک جدی گفتم اگر یروزی یونگی ا/تو اذیت کرد و من نبودم ا/تو بردار فرار کن لطفا کوک مراقب خواهرم باش قول بده(گریه)
کوک:ب..باشه ق..قولم میدم(یکم بغض)
ویو ا/ت و شوگا
ا/ت داش گریه میکرد
شوگا:درو باز کرد و اومد
ا/ت:یو...یونگی کجا بودی(گریه)
شوگا:حرفی نزد
ا/ت:رفت سمتش و بغلش کرد از پشت یونگی داش دکمه یه لباسشو در میاورد
یونگی:ولمکن(سرد)
ا/ت:هیق یونگی چ..چرا باهام اینکارو کردی هیق(گریه)
یونگی:(ساکت بود)
ا/ت:یونگی یچیزی بگو میدونی از وقتی که رفتی هم درد کشیدم هم گریه کردم چرا اینکارو باهام میکنی(داد و گریه)
یونگی:ساکت بود(دِ حرف بزن دیگه دختررو سکته دادی حاجی😐😂)
ا/ت:یونگی لطفا حرف بزن(یکم بیحال و با گریه)
یونگی:چی ب..(باداد)<حرفش نصفه موند>
یهو ا/ت افتاد غش کرد
یونگی:ا/ت(داد)ا/ت(داد) چت شد(داد)
براید استایل بغلت میکنه میبرتت دکتر...
دکتر:بهشون فشار عصبی وارد شده یکم
یونگی:خب چرا غش کرد
دکتر:آم چون فشار عصبی وارد شد دیگه و ایشونم بیهوش شدن
یونگی:الان خوبه؟
دکتر:آره ولی یچیزی همسرتون خیلی بیماره چون یه کوچولو داره به خانوادتون اضافه میشه و باعث شده همسرتون ضعیف بشه
یونگی:چ...چی؟یه کوچولو؟
دکتر:بعله قراره شما صاحب یه بچه بشین....
ادامع دارد...
۸.۹k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.