زندگی شخصی من
زندگی شخصی من
P3
همه چیز لحظه به لحظه عجیب تر میشد
-ولی..ولی من دوستت دارم
+تو دوست پسر خاهرمی چرا پدرم نذاشت خواهرم با کسی که میخواست ازدواج کنه؟
-پدرت...شغل منو میدونست
+و خواهرم با این حال دوستت داشت؟
-عشق ما بی پایان بود جفتمون واقعا عاشق بودیم منتظر بودیم پدرش اجازه بده وقتی یونگ سوک به اجبار ازدواج کرد منم پدرشو کش...پدرش به قتل رسید منم داغون بودم از اینکه عشقم دیگه مال من نیست من خودکشی کردم ولی ناموفق بود بعد از یک سال یونگ سوک فهمید که من خودکشی کردم و پدرش هم مرده خودشو کشت یونگ سوک یه بچه داره یه بچه شیش ساله ولی اون بچه ی منه در اصل یونگ سوک باردار بود
+تو..تو به خواهر من دست زدی؟
-این قضیه مال خیلی سال پیشه حداقل من یه یادگاری از یونگ سوکم دارم
+من...من میخام اون بچه رو ببینم
-فکر کردی برای چی استخدام شدی؟من دنبال آدمی بودم که به هدف من نخنده و همراهیم کنه میخام اون بچه رو بگیرم
+باید خواهر زادمو بگیریم
-شوهر اجباری یونگ سوک و پلیس گرفته بچه پیش خانم لیه
+اون کیه؟
-خدمتکار عمارتم
به سمت عمارت رفتن
رفتن توی عمارت
-آجوما
+بله؟
-دخترم کجاست؟
+دخترتون؟
-سول
+آهان بالا توی اتاقش خوابه،طفلی خیلی گریه کرد صورتش سرخ شده بود چشماش قرمز شده بود بچه هی میگفت مامانمو میخوام دلم میسوزه واسش جونگ کوک پسرم سرش یه وقت داد نزنی دعواش نکنی بچه گناه داره
-عوم
از پله ها بالا رفتن و به اتاق سول رسیدن دختر بچه ای خوشگل با موهای مشکی و صورت خیس گریه روی تخت خواب بود جونگ کوک نزدیک رفت بغض کرده بود و صورت یونگ سوک و توی چهره ی دخترش میدید
P3
همه چیز لحظه به لحظه عجیب تر میشد
-ولی..ولی من دوستت دارم
+تو دوست پسر خاهرمی چرا پدرم نذاشت خواهرم با کسی که میخواست ازدواج کنه؟
-پدرت...شغل منو میدونست
+و خواهرم با این حال دوستت داشت؟
-عشق ما بی پایان بود جفتمون واقعا عاشق بودیم منتظر بودیم پدرش اجازه بده وقتی یونگ سوک به اجبار ازدواج کرد منم پدرشو کش...پدرش به قتل رسید منم داغون بودم از اینکه عشقم دیگه مال من نیست من خودکشی کردم ولی ناموفق بود بعد از یک سال یونگ سوک فهمید که من خودکشی کردم و پدرش هم مرده خودشو کشت یونگ سوک یه بچه داره یه بچه شیش ساله ولی اون بچه ی منه در اصل یونگ سوک باردار بود
+تو..تو به خواهر من دست زدی؟
-این قضیه مال خیلی سال پیشه حداقل من یه یادگاری از یونگ سوکم دارم
+من...من میخام اون بچه رو ببینم
-فکر کردی برای چی استخدام شدی؟من دنبال آدمی بودم که به هدف من نخنده و همراهیم کنه میخام اون بچه رو بگیرم
+باید خواهر زادمو بگیریم
-شوهر اجباری یونگ سوک و پلیس گرفته بچه پیش خانم لیه
+اون کیه؟
-خدمتکار عمارتم
به سمت عمارت رفتن
رفتن توی عمارت
-آجوما
+بله؟
-دخترم کجاست؟
+دخترتون؟
-سول
+آهان بالا توی اتاقش خوابه،طفلی خیلی گریه کرد صورتش سرخ شده بود چشماش قرمز شده بود بچه هی میگفت مامانمو میخوام دلم میسوزه واسش جونگ کوک پسرم سرش یه وقت داد نزنی دعواش نکنی بچه گناه داره
-عوم
از پله ها بالا رفتن و به اتاق سول رسیدن دختر بچه ای خوشگل با موهای مشکی و صورت خیس گریه روی تخت خواب بود جونگ کوک نزدیک رفت بغض کرده بود و صورت یونگ سوک و توی چهره ی دخترش میدید
۳.۳k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.