زندگی شخصی من
زندگی شخصی من
P5
-اشکالی نداره عزیزم من که میدونی پدرتم و ایشون از ابن به باد مادر جدیده توعه
و انگشت اشارش رو سمت تهیونگ گرفت
+ولی این که پسره
تهیونگ تعجب کرده بود و دست کوک و کشید و بردش تا خصوصی خرف بزنن
+یعنی چی که من مامانشم؟
-تو از این به بعد دوست پسرمی خب؟
چشمای تهیونگ گرد شد و جونگ کوک ادامه داد
-اونم قراره دیگه پیش من زندگی کنه
+من دوست پسرت نیستم فقط دستیارتم
-بودی..دیگه نیستی حالا پاپا شدی میشینی خونه بچه داریتو میکنی
+تو نمیتونی واسه من تصمیم بگیری
-ولی این به نفع سوله تو میتونی مال من نباشی اما نقششو بازی میکنی پشت نقاب یه کی دیگست
و دوباره رفتن سمت سول
+خیله خب عزیزم من پاپام
-نه نه عزیزم بیین گوش کن من باباتم و ایشون پاپا ی تو میشه
+پاپا؟پاپا یعنی چی؟
-یجورایی همون مامان
+دلم واسه مامان تنگ شده
-ما ام همینطور
+خب اشکالی نداره میشه بریم شهربازی؟
تهیونگ خندید و رو به جونگ کوک کرد جونگ کوک هم سری تکون داد و سول شروع به خندیدن کرد
+پاپا...؟بغلم کن
همه شون میخندیدن رفتن شهربازی کلی خوش گذروندن جوری که انگار واسه هر سه تاشون بهترین روز عمرشون بوده تا وقتی تلفن جونگ کوک زنگ خورد
-بله؟
.......
-چی؟نه این اصلا خوب نیست اصلا میخوامش میخوامش فقط زنده تحویلم بدینش خودم باید بکشمش
و تلفن و قطع کرد
+کی بود؟
-چی؟
+کی بود؟
-مهم نیست سول کجاست؟
+سوار این اسبایی ک بالا پایین میشن(به روتون نیارید من اسمشو یادم نمیاد ولی بعدا بهم بگین لازمم میشه)
-بیا بجای غصه نوردند از امشبمون لذت ببریم
+نه بهم بگو کی پشت خط بود
........
+نه نه نه مگه نگفتی پلیس اون عوضی و دستگیر کرده؟
-واسش وثیقه گذاشتن(خدایا درست نوشته باشم)
+کی گذاشته؟
-چمیدونم کسی و نداشت اون
+و این یعنی....
-امکان داره تو این قضیه سول آسیب ببینه
+چیکار باید بکنیم؟
-نمیدونم ولی فعلا بهترین کار محافظت از سولِ حتی یک لحظه ام نباید تنها بمونه شاید طرف آدمی چیزی بفرسته بلایی سر دخترم بیاد
-عوهوم
+عوهوم و زهر مار همین الا بچه رو تنها گذاشتی
+بابااا منو نگااااا
و به سمت اون اسبا رفتن پشمک خوردن سینما رفتن و هر طور شده لذت بردن
P5
-اشکالی نداره عزیزم من که میدونی پدرتم و ایشون از ابن به باد مادر جدیده توعه
و انگشت اشارش رو سمت تهیونگ گرفت
+ولی این که پسره
تهیونگ تعجب کرده بود و دست کوک و کشید و بردش تا خصوصی خرف بزنن
+یعنی چی که من مامانشم؟
-تو از این به بعد دوست پسرمی خب؟
چشمای تهیونگ گرد شد و جونگ کوک ادامه داد
-اونم قراره دیگه پیش من زندگی کنه
+من دوست پسرت نیستم فقط دستیارتم
-بودی..دیگه نیستی حالا پاپا شدی میشینی خونه بچه داریتو میکنی
+تو نمیتونی واسه من تصمیم بگیری
-ولی این به نفع سوله تو میتونی مال من نباشی اما نقششو بازی میکنی پشت نقاب یه کی دیگست
و دوباره رفتن سمت سول
+خیله خب عزیزم من پاپام
-نه نه عزیزم بیین گوش کن من باباتم و ایشون پاپا ی تو میشه
+پاپا؟پاپا یعنی چی؟
-یجورایی همون مامان
+دلم واسه مامان تنگ شده
-ما ام همینطور
+خب اشکالی نداره میشه بریم شهربازی؟
تهیونگ خندید و رو به جونگ کوک کرد جونگ کوک هم سری تکون داد و سول شروع به خندیدن کرد
+پاپا...؟بغلم کن
همه شون میخندیدن رفتن شهربازی کلی خوش گذروندن جوری که انگار واسه هر سه تاشون بهترین روز عمرشون بوده تا وقتی تلفن جونگ کوک زنگ خورد
-بله؟
.......
-چی؟نه این اصلا خوب نیست اصلا میخوامش میخوامش فقط زنده تحویلم بدینش خودم باید بکشمش
و تلفن و قطع کرد
+کی بود؟
-چی؟
+کی بود؟
-مهم نیست سول کجاست؟
+سوار این اسبایی ک بالا پایین میشن(به روتون نیارید من اسمشو یادم نمیاد ولی بعدا بهم بگین لازمم میشه)
-بیا بجای غصه نوردند از امشبمون لذت ببریم
+نه بهم بگو کی پشت خط بود
........
+نه نه نه مگه نگفتی پلیس اون عوضی و دستگیر کرده؟
-واسش وثیقه گذاشتن(خدایا درست نوشته باشم)
+کی گذاشته؟
-چمیدونم کسی و نداشت اون
+و این یعنی....
-امکان داره تو این قضیه سول آسیب ببینه
+چیکار باید بکنیم؟
-نمیدونم ولی فعلا بهترین کار محافظت از سولِ حتی یک لحظه ام نباید تنها بمونه شاید طرف آدمی چیزی بفرسته بلایی سر دخترم بیاد
-عوهوم
+عوهوم و زهر مار همین الا بچه رو تنها گذاشتی
+بابااا منو نگااااا
و به سمت اون اسبا رفتن پشمک خوردن سینما رفتن و هر طور شده لذت بردن
۲.۸k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.