cold Mafia (P3)

cold Mafia (P3)


از زبان ا.ت :
تو هواپیما نشسته بودم بعد از سال ها قراره برگردم کره و انتقام قاتل پدرمو بگیرم ولی من خر هیچی یادم نمیاد قاتل پدرم کیه فقط یادم میاد صدای تفنگ پشت گوشی بود تو این 13 سال اخیر افسردگی شدید گرفتم برا همین تو اسپانیا رفتم روان پزشک ولی الان حالم خوبه یونا و مادرش بهم رسیدی کردن ولی هیچ وقت اون اتفاق 13 سال پیش از ذهنم پاک نمیشه.

2 ساعت بعد :
بلاخره رسیدم کره رفتم که تاکسی بگیرم اما روبه روم یه پسر دیدم که ماسک مشکی زده بعد یه اتوبوس رد شد که غیب شد عجیبه و تاکسی گرفتم سوار شدم که همون ثانیه اول یونا زنگ زد (یونا ۳ سال از ا.ت بزرگتره)
مکالمه تلفنی :
ا.ت : بله؟
یونا : ا.تتتتتتتتتتتتتت(جیغ)
ا.ت : اییی کر شدم دختر چی میخوای
یونا : ا.ت خبر شنیدییییی
ا.ت : چه خبری؟
یونا : تو کره یه مافیای جذاب هست
ا.ت : (هنگ کرده)خب ک چی
یونا : ا.ت خطرناک ترین مافیای کره هست
ا.ت : اهاا
یونا : ا.ت باور نمیکنی تو اومدی کره مافیا بشی و انتقام اون قاتل عوضی(خودتیییییی)بگیری
ا.ت : حالا اسم مافیاعه چیه؟
یونا : جئون جونگ کوک
ا.ت : جئون جونگ کوک؟
راننده تاکسی حواسش افتاد به حرف های ا.ت*
یونا : اره معروفترین مافیا هست ولی همه مثل سگ ازش میترسن
ا.ت : گفتی معروفه وقتی پلیس...
یونا حرفش قطع کرد*
یونا : دختررر مافیاست بزرگترین باند داره پلیس می‌تونه کاری کنه به نظرت به هر حال مراقب باش
ا.ت : اوکی خدافظ
یونا : گود بای
پایان مکالمه تلفنی*
راننده تاکسی : دخترم این جونگکوک...
....ادامه داره....