cold Mafia (P5)
cold Mafia (P5)
#جمهوری_اسلامی_ایران
ا.ت : درباره ی جونگکوک
کانگ : *خشکش زده*
ا.ت : آقای کانگ ببخشید پرسیدم
کانگ : نه دخترم خوبه بگو
ا.ت : وقتی رسیدم کره یونا بهم زنگ زد یه رییس مافیا تو کره هست
کانگ : اون چیز خاصی نیست(گایز کانگ نمیدونه که ا.ت اومده انتقام بگیره)
ا.ت : اما گفت بزرگترین مافیا کره هست
کانگ : ها ببین دخترم اون مافیا..
ا.ت : یعنی قاتل بابام هست
کانگ : نه دخترم نیست
دیدم ا.ت داره اشک میریزه*
کانگ : دخترم ا.ت (میرم بغلش میکنه)
کانگ : گریه نکن همه چی درست میشه
ا.ت : م.مگه..هق.درست..هق..نشد*گریه*
ا.ت : من کسیو ندارم فقط..هق.. پدرم..هق داشتم*گریه*
کانگ : این چه حرفیه تو مارو داری ببین فردا میریم انبار جای مخفی اونجا مدارک امضا میکنی بعد تو میشی بجای جایگاه پدرت باشه
ا.ت : *سرش به معنی مثبت تکون داد*
زبان ا.ت :
رفتم اتاقم خودمو پرت کردم رو تخت اشکام در اومد...
بابا..هق..قول....میدم..هق .....قاتل...پیدا...میکنم..هق..تا..خیالت راحت...هق...باش..ه*گریه*
صبح :
با صدای اجوما که داشت بیدارم میکرد بیدار شدم.
ا.ت : اجوما ساعت چنده*با صدای خواب*
اجوما : ساعت 20 : 7 صبح هست
ا.ت : چیییی باید 8 صبح برم انبار واییییییی
اجوما رفت بیرون منم آماده شدم ساعت تقریبا 48 : 7 صبح با عجله رفتم پایین همه نشسته بودم رو میز منم نشستم تند تر میخورم با صدای پدر کانگ به خودم اومدم.
کانگ : دخترم آروم*خنده*
ا.ت : باشه*دهن پر*
تقریبا نزدیک 8 صبح بود و سوار یه ون مشکی شدیم یا همراه آقای کانگ و با یکی از همکارش
چند مین بعد تو انبار :
از زبان ا.ت :
آقای کانگ مدارک آورد و مشغول خواندن بود، اگه مدارک امضا کنم و مافیا شدم قسم میخورم انتقامش ازش میگیرم
از زبان شوگا :
(ادمین : شوگا زیردست یا همکار جونکوک هست و یه هکر هست)
امروز یکی از آدمای اون عوضی(باک هیون)تعقیب کردیم(همراه بادیگارد ها)دیدیم یه چنتا برگه بود نمیدونستم بفهمم چیه ولی زنگ زدم به کوک
مکالفه تلفنی کوک و شوگا :
کوک : بله؟
شوگا : کوک یه اتفاقی افتاده
کوک : چی شده؟
شوگا : اون عوضی کانگ تو انبار مخفی یه چنتا برگه گذاشتن برا یه دختر فک کنم اون برگه ها مدارک ثروت های باک هیون هست و اون دختر نمیشناسم
کوک : چی میگی تو(عربده)سریع دختره رو گروگان بگیر مدارک هم بیار(عربده)
شوگا : باشه
پایان مکالمه تلفنی *
کوک ویو :
اعصابم خورد بود گوشی پرت کردم یعنی اون دختر کی بود پس تمام این مدت مدارک کجا بود یعنی دست کانگ بود ولی من اونجا رفتم(عمارت کانگ) مدارکی نبود پس...متوجه شدم مدارک دست اون دختر هر*زه بود.. لعنتی(عربده)
شوگا :
....ادامه داره....
#جمهوری_اسلامی_ایران
ا.ت : درباره ی جونگکوک
کانگ : *خشکش زده*
ا.ت : آقای کانگ ببخشید پرسیدم
کانگ : نه دخترم خوبه بگو
ا.ت : وقتی رسیدم کره یونا بهم زنگ زد یه رییس مافیا تو کره هست
کانگ : اون چیز خاصی نیست(گایز کانگ نمیدونه که ا.ت اومده انتقام بگیره)
ا.ت : اما گفت بزرگترین مافیا کره هست
کانگ : ها ببین دخترم اون مافیا..
ا.ت : یعنی قاتل بابام هست
کانگ : نه دخترم نیست
دیدم ا.ت داره اشک میریزه*
کانگ : دخترم ا.ت (میرم بغلش میکنه)
کانگ : گریه نکن همه چی درست میشه
ا.ت : م.مگه..هق.درست..هق..نشد*گریه*
ا.ت : من کسیو ندارم فقط..هق.. پدرم..هق داشتم*گریه*
کانگ : این چه حرفیه تو مارو داری ببین فردا میریم انبار جای مخفی اونجا مدارک امضا میکنی بعد تو میشی بجای جایگاه پدرت باشه
ا.ت : *سرش به معنی مثبت تکون داد*
زبان ا.ت :
رفتم اتاقم خودمو پرت کردم رو تخت اشکام در اومد...
بابا..هق..قول....میدم..هق .....قاتل...پیدا...میکنم..هق..تا..خیالت راحت...هق...باش..ه*گریه*
صبح :
با صدای اجوما که داشت بیدارم میکرد بیدار شدم.
ا.ت : اجوما ساعت چنده*با صدای خواب*
اجوما : ساعت 20 : 7 صبح هست
ا.ت : چیییی باید 8 صبح برم انبار واییییییی
اجوما رفت بیرون منم آماده شدم ساعت تقریبا 48 : 7 صبح با عجله رفتم پایین همه نشسته بودم رو میز منم نشستم تند تر میخورم با صدای پدر کانگ به خودم اومدم.
کانگ : دخترم آروم*خنده*
ا.ت : باشه*دهن پر*
تقریبا نزدیک 8 صبح بود و سوار یه ون مشکی شدیم یا همراه آقای کانگ و با یکی از همکارش
چند مین بعد تو انبار :
از زبان ا.ت :
آقای کانگ مدارک آورد و مشغول خواندن بود، اگه مدارک امضا کنم و مافیا شدم قسم میخورم انتقامش ازش میگیرم
از زبان شوگا :
(ادمین : شوگا زیردست یا همکار جونکوک هست و یه هکر هست)
امروز یکی از آدمای اون عوضی(باک هیون)تعقیب کردیم(همراه بادیگارد ها)دیدیم یه چنتا برگه بود نمیدونستم بفهمم چیه ولی زنگ زدم به کوک
مکالفه تلفنی کوک و شوگا :
کوک : بله؟
شوگا : کوک یه اتفاقی افتاده
کوک : چی شده؟
شوگا : اون عوضی کانگ تو انبار مخفی یه چنتا برگه گذاشتن برا یه دختر فک کنم اون برگه ها مدارک ثروت های باک هیون هست و اون دختر نمیشناسم
کوک : چی میگی تو(عربده)سریع دختره رو گروگان بگیر مدارک هم بیار(عربده)
شوگا : باشه
پایان مکالمه تلفنی *
کوک ویو :
اعصابم خورد بود گوشی پرت کردم یعنی اون دختر کی بود پس تمام این مدت مدارک کجا بود یعنی دست کانگ بود ولی من اونجا رفتم(عمارت کانگ) مدارکی نبود پس...متوجه شدم مدارک دست اون دختر هر*زه بود.. لعنتی(عربده)
شوگا :
....ادامه داره....
۱۰.۳k
۱۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.