فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت ۲۲ 💜
ددی💜شوگره💜 اجباره من 💜
چند ساعتی گذشته بود و بعد یانگم اومد بیرون...
یانگم:: پاشو برو اتاقت الان اینجا خابت میبره،جیمین نیست براید استایل ببرت اتاق...
سانامی:: نمیخابم
یانگم:: الان دیر وقته باید بخابی
سانامی:: دوس ندارم
یانگم:: مسئولیت نگهداری ازت الان ب عهده منه چشات ضعیف میشه اینجوری هرچی میگم بگو چشم
سانامی پاشد و از کنارش زد شد...
سانامی:: گم گوه بخور...
ک یانگم دستشو گرفت و برگردوندش سمت خودش...
یانگم:: ببین کوچولو حد خودتو نگه دار...تاالان خیلی تحملت کردم!
سانامی:: بزار دور روز از کُلفَتی کردنت بگذره بعد واسه من زبون در بیار
یانگم:: اوم..ک اینطور...یادم میمونه این زرا...
سانامی پیش زد و رفت تو اتاقش
خودشو پرت کرد رو تخت
الان بیشتر از اینکه ناراحت باشه عصبیه
حوصله چیزیو نداره و جیمینو مقصر میدونه...
تو فکر بود ک خابش برد...
پرش زمانی
صبح...
سانامی ویو:
قلتی خوردم و از رو تخت پرت شدم پایین ک پاشدم...دیدم ساعت ۱۲ صبحه و جیمین بهم پیام داده
از ذوق پریدم بیرون و جلومم نگاه نمیکردم...
یانگم:: صبح بخیر بیا صبحونه امادس...
سانامی:: اوکی
یانگم:: چیه نیست بازه خبریه؟!
سانامی:: جیمین پیام دادددد
یانگم:: چی میگه؟!
سانامی:: وا تو چته
یانگم:: خب حالشو بپرس
سانامی:: گفته خوبه
یانگم:: اوکی...
سانامی جواب جیمینو داد و رفت دستشویی و دست صورتشو شست
بعدش رفت نشست پشت میز برای صبحونه
یانگم هم پیشش بود...
یانگم:: بعدش میریم بیرون...سانگ و کای هم میان
سانامی:: اینا دیگه کین
یانگم:: مثل داداشامن
سانامی:: آها...
بیست مین بعد پاشدن...
یانگم داشت میزو مرتب میکرد
ک سانامی دید ینفر اومده داخل...
کای:: بزور رام دادن
یانگم:: پ فک کردی اینجا کجاس؟!
سانامی:: ایشون؟!
کای:: عاااه شما باید پارک سانامی باشین
سانامی ویو:
ی لحظه تعجب کردم...پارک سانامی!
کای:: من کای هستم از دوستای یانگم...
سانامی:: آها...خوش اومدی
کای:: سانگ تو ماشین منتظرمونه
سانامی:: طبق گفته ارباب فقط با ماشین شخصی اینجا من میرم بیرون و همراه بادیگاردای عمارت
یانگم:: خیلی خب حالا انقد سخت...
سانامی:: همینی ک هست!
کای:: عااام یانگم...حق با ایشونه بسه😄
یانگم:: اوکی😒
سانامی:: آخرین بار قرار شد با جیمین برم لب ساحل ک نشد...الان میریم
یانگم:: برو حاضر شو
سانامی دووید رفت تو اتاق...
لباس عوض کرد و یه آرایش ملایم کرد...
اومد تو سالن و بی توجه ب بقیه رفت تو حیاط...
@ خانم جایی میرید؟!
سانامی:: بله...لب ساحل..شماما میاین
@ من؟! باید بیام...ارباب گفتن هرجا رفتین همراتون باید باشم
سانامی:: اوکی...
کای و یانگم هم اومدن...
@ خانم کیم شما باید همراه خانم پارک با من بیاین
یانگم:: اوکی...
کای:: چ خوشگل و جذاب تر شدی
سانامی:: سرت تو لاک خودت باشه...
بعدش سانامی با بادیگارد رفتن تا سوار ماشین شن...
❌اصکی ممنوع❌
پارت ۲۲ 💜
ددی💜شوگره💜 اجباره من 💜
چند ساعتی گذشته بود و بعد یانگم اومد بیرون...
یانگم:: پاشو برو اتاقت الان اینجا خابت میبره،جیمین نیست براید استایل ببرت اتاق...
سانامی:: نمیخابم
یانگم:: الان دیر وقته باید بخابی
سانامی:: دوس ندارم
یانگم:: مسئولیت نگهداری ازت الان ب عهده منه چشات ضعیف میشه اینجوری هرچی میگم بگو چشم
سانامی پاشد و از کنارش زد شد...
سانامی:: گم گوه بخور...
ک یانگم دستشو گرفت و برگردوندش سمت خودش...
یانگم:: ببین کوچولو حد خودتو نگه دار...تاالان خیلی تحملت کردم!
سانامی:: بزار دور روز از کُلفَتی کردنت بگذره بعد واسه من زبون در بیار
یانگم:: اوم..ک اینطور...یادم میمونه این زرا...
سانامی پیش زد و رفت تو اتاقش
خودشو پرت کرد رو تخت
الان بیشتر از اینکه ناراحت باشه عصبیه
حوصله چیزیو نداره و جیمینو مقصر میدونه...
تو فکر بود ک خابش برد...
پرش زمانی
صبح...
سانامی ویو:
قلتی خوردم و از رو تخت پرت شدم پایین ک پاشدم...دیدم ساعت ۱۲ صبحه و جیمین بهم پیام داده
از ذوق پریدم بیرون و جلومم نگاه نمیکردم...
یانگم:: صبح بخیر بیا صبحونه امادس...
سانامی:: اوکی
یانگم:: چیه نیست بازه خبریه؟!
سانامی:: جیمین پیام دادددد
یانگم:: چی میگه؟!
سانامی:: وا تو چته
یانگم:: خب حالشو بپرس
سانامی:: گفته خوبه
یانگم:: اوکی...
سانامی جواب جیمینو داد و رفت دستشویی و دست صورتشو شست
بعدش رفت نشست پشت میز برای صبحونه
یانگم هم پیشش بود...
یانگم:: بعدش میریم بیرون...سانگ و کای هم میان
سانامی:: اینا دیگه کین
یانگم:: مثل داداشامن
سانامی:: آها...
بیست مین بعد پاشدن...
یانگم داشت میزو مرتب میکرد
ک سانامی دید ینفر اومده داخل...
کای:: بزور رام دادن
یانگم:: پ فک کردی اینجا کجاس؟!
سانامی:: ایشون؟!
کای:: عاااه شما باید پارک سانامی باشین
سانامی ویو:
ی لحظه تعجب کردم...پارک سانامی!
کای:: من کای هستم از دوستای یانگم...
سانامی:: آها...خوش اومدی
کای:: سانگ تو ماشین منتظرمونه
سانامی:: طبق گفته ارباب فقط با ماشین شخصی اینجا من میرم بیرون و همراه بادیگاردای عمارت
یانگم:: خیلی خب حالا انقد سخت...
سانامی:: همینی ک هست!
کای:: عااام یانگم...حق با ایشونه بسه😄
یانگم:: اوکی😒
سانامی:: آخرین بار قرار شد با جیمین برم لب ساحل ک نشد...الان میریم
یانگم:: برو حاضر شو
سانامی دووید رفت تو اتاق...
لباس عوض کرد و یه آرایش ملایم کرد...
اومد تو سالن و بی توجه ب بقیه رفت تو حیاط...
@ خانم جایی میرید؟!
سانامی:: بله...لب ساحل..شماما میاین
@ من؟! باید بیام...ارباب گفتن هرجا رفتین همراتون باید باشم
سانامی:: اوکی...
کای و یانگم هم اومدن...
@ خانم کیم شما باید همراه خانم پارک با من بیاین
یانگم:: اوکی...
کای:: چ خوشگل و جذاب تر شدی
سانامی:: سرت تو لاک خودت باشه...
بعدش سانامی با بادیگارد رفتن تا سوار ماشین شن...
❌اصکی ممنوع❌
۴۲.۵k
۰۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.