فصلــ💜دومــ💜
فصلــ💜دومــ💜
پارت ۲۳💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
@ خانم حالتون خوبه؟!
یانگم:: چشه مگه یکم کِسِله...
................................................................................
بلاخره رسیدن لب ساحل...
پیاده شدن و رفتن سمت آب...
@ خانم حواستون باشه،نرید تو آب...
سانامی:: نگران نباشید مراقبم☺️
@ من همینجا پیش ماشین میمونم و حواسم بهتونه
سانامی:: اوکی
سانامی رفت نزدیکتر و نشست...
آروم صدفارو بلند میکرد و غرق نگاشون بود...گوشیشو درآورد و ازشون عکس میگرفت...
یانگم:: میخای ازت عکس بگیرم؟!
سانامی سرشو بالا ارود و ب یانگم نگاه کرد...
تقریبا کل بدنش تو معرض دید بود
لباساش خیلی باز بود و میخواست یه دستم ب سانامی بده
یانگم:: قبلش اینارم ببوش،من تو ماشین عوض کردم...
سانامی:: نمیخاد...ممنون
یانگم:: چرا؟! ا جیمین میترسی بفهمه با همچین لباسایی...
سانامی:: د خفه شو هرزه
یانگم:: حِح...هرزه؟! منم یا تو؟!
یانگم سرشو برد نزدیک گوش سانامی و زمزمه کرد...
یانگم:: بیچاره ارباب ک تو زنش شدی!
سانامی:: برو بابا
یانگم دیگه چیزی نگفت و رفت سمت صندلی...
یانگم:: سانگ...برو واسم نوشیدنی بیار
سانامی:: تو میگی جیمین نمیاد😒بزار دارم واست
سانامی پاشد و رفت سمت بادیگارده
@ جانم خانم
سانامی:: اسمت چیه؟!
@ من؟! بکهیون هستم(دوچار کمبود اسم بیدم بکیون اکسورو نمیگم)
سانامی:: بکهیون بیا بریم رو شن ماسه ها یچیزی بنویسیم
بکهیون:: چی خانم؟!
سانامی:: منظورم نقاشیه😐
بکهیون:: آها...چی بکشیم؟!
سانامی:: نقاشی دیگه
بکهیون:: خانم چیو نقاشی کنیم
سانامی:: ا اهااا خب..نمیدونم...خونه؟!
بکهیون:: یه خونه؟!
سانامی:: آره
بکهیون:: چشم
سانامی و بکهیون رفتن تا رو شنا خونه بکشن...
یانگم:: چقد خوب میشه دونفرو عجیر کنم با تجاوز کنن بعد جیمین بفهمه و فک کنه هرزه ای...
پرش زمانی
ساعت ۴ بعد ظهر...
یانگم:: هههففففف چقد خسته شدممم
سانامی:: تو ک همش یجا نشسته بودی😐
یانگم:: هرچی
بکهیون:: رسیدیم
ماشینو نگه داشت و پیاده شدن
سانامی زودی رفت تو عمارت...
ب سالن ک رسید زودی رفت تو آشپزخونه یه لیوان آب خورد...
سانامی:: خوب بود...ولی خیلی خسته شدم...کاش جیمینم بود
بعدش زد بیرون و رفت سمت اتاق
واردش ک شد خودشو پرت کرد رو تخت
گوشیشو برداشت و ب امید اینکه جیمین پیام داده باشه چکش کرد
ولی خبری نبود...
سانامی:: کاش معلوم بشه کِی میاد...ییییییی حموم باید برم
پاشد و رفت تو حموم آب سردو باز کرد و رفت تو وان
سانامی:: وااییی یخههه،سرمارو خوردم
آب گرمم باز کرد تا ولرم شد...
چشاشو بست و آروم گرفت...
اصکی ممنوع❗
پارت ۲۳💜
ددی💜شوگره💜اجباریه من 💜
@ خانم حالتون خوبه؟!
یانگم:: چشه مگه یکم کِسِله...
................................................................................
بلاخره رسیدن لب ساحل...
پیاده شدن و رفتن سمت آب...
@ خانم حواستون باشه،نرید تو آب...
سانامی:: نگران نباشید مراقبم☺️
@ من همینجا پیش ماشین میمونم و حواسم بهتونه
سانامی:: اوکی
سانامی رفت نزدیکتر و نشست...
آروم صدفارو بلند میکرد و غرق نگاشون بود...گوشیشو درآورد و ازشون عکس میگرفت...
یانگم:: میخای ازت عکس بگیرم؟!
سانامی سرشو بالا ارود و ب یانگم نگاه کرد...
تقریبا کل بدنش تو معرض دید بود
لباساش خیلی باز بود و میخواست یه دستم ب سانامی بده
یانگم:: قبلش اینارم ببوش،من تو ماشین عوض کردم...
سانامی:: نمیخاد...ممنون
یانگم:: چرا؟! ا جیمین میترسی بفهمه با همچین لباسایی...
سانامی:: د خفه شو هرزه
یانگم:: حِح...هرزه؟! منم یا تو؟!
یانگم سرشو برد نزدیک گوش سانامی و زمزمه کرد...
یانگم:: بیچاره ارباب ک تو زنش شدی!
سانامی:: برو بابا
یانگم دیگه چیزی نگفت و رفت سمت صندلی...
یانگم:: سانگ...برو واسم نوشیدنی بیار
سانامی:: تو میگی جیمین نمیاد😒بزار دارم واست
سانامی پاشد و رفت سمت بادیگارده
@ جانم خانم
سانامی:: اسمت چیه؟!
@ من؟! بکهیون هستم(دوچار کمبود اسم بیدم بکیون اکسورو نمیگم)
سانامی:: بکهیون بیا بریم رو شن ماسه ها یچیزی بنویسیم
بکهیون:: چی خانم؟!
سانامی:: منظورم نقاشیه😐
بکهیون:: آها...چی بکشیم؟!
سانامی:: نقاشی دیگه
بکهیون:: خانم چیو نقاشی کنیم
سانامی:: ا اهااا خب..نمیدونم...خونه؟!
بکهیون:: یه خونه؟!
سانامی:: آره
بکهیون:: چشم
سانامی و بکهیون رفتن تا رو شنا خونه بکشن...
یانگم:: چقد خوب میشه دونفرو عجیر کنم با تجاوز کنن بعد جیمین بفهمه و فک کنه هرزه ای...
پرش زمانی
ساعت ۴ بعد ظهر...
یانگم:: هههففففف چقد خسته شدممم
سانامی:: تو ک همش یجا نشسته بودی😐
یانگم:: هرچی
بکهیون:: رسیدیم
ماشینو نگه داشت و پیاده شدن
سانامی زودی رفت تو عمارت...
ب سالن ک رسید زودی رفت تو آشپزخونه یه لیوان آب خورد...
سانامی:: خوب بود...ولی خیلی خسته شدم...کاش جیمینم بود
بعدش زد بیرون و رفت سمت اتاق
واردش ک شد خودشو پرت کرد رو تخت
گوشیشو برداشت و ب امید اینکه جیمین پیام داده باشه چکش کرد
ولی خبری نبود...
سانامی:: کاش معلوم بشه کِی میاد...ییییییی حموم باید برم
پاشد و رفت تو حموم آب سردو باز کرد و رفت تو وان
سانامی:: وااییی یخههه،سرمارو خوردم
آب گرمم باز کرد تا ولرم شد...
چشاشو بست و آروم گرفت...
اصکی ممنوع❗
۳۵.۹k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.