همیشگیم 🫶🏻🩵🩷
#همیشگیم 🫶🏻🩵🩷
#پارت۱۰
یازگی چشم آقا اونور😂🙂
اونور همینه ایول اونور سعید یاران😅😍
#یازگی
رفتن اتاق دیدم خیلی قشنگه در کمد رو باز کردم و لباسامو چیدم تو کمد و یه گراپ و شلوار مشکی پوشیدم
میخواستم برم پایین یهو دیدم در اتاق اونور بازه گفتم
یازگی بزم ببین اتاق اونور چه شکلی هست
رفتم تو دیدم خیلی قشنگ عکساش خیلی قشنگ داشت
یهو چشمم به یک نامه خورد و برداشتن شروع به خوندن کردم اِ این که نامه از مامان باباشه
اونور تو همیشه مارو صرفکند کردی و ما دیگه تورو نمیخوایم و یه خونه واست میخریم و توی اون زندگی کن وقتی هم که دوستات مخصوصا رجب پرسید بگو خودم خونه مجردی گرفتم نگران مدرسه هم نباش چون هر ماه پول مدرسه رو تسویهه میکنیم ما هر ماه واست پول میفرستیم
یازگی یع.....یعنی اونور بخاطره مامان و باباش بهم دورغ گفتش 😭😭😭😭
یازگی رفت پایین و صفت اونور رو از پشت محکم بغل کرد
اونور وا یازگی چرا داری گریه میکنی
یازگی من نامه رو خوندم (با گریه میگه😭)
اونور پس توهم فهمیدی یازکی تروخدا به کسی نکو مخصوصا به رجب
یازگی باش نمیگم
اونور یازگی رو گرفت بغلش و همو صفت بغل کردن و گریه میکردند
یازگی اونور یه چیزی بگم
اونور بگو جونم
یازگی میگم بیا باهم یه شرکت بزنیم
اونور یازگی نه من میدونم بخاطره منه ولی نمیخوام زحمت بهت بدم
یازگی اونور اگه کن برات مهمم قبول کن
اونور اکه قول بدی دیگه گریه نکنی
یازگی باش
یهو درو میزنند
یازگی درو باز میکنه و میبینه جانر
یازگی تو اینجا چی کار میکنی
جانر من با تو کاری ندارم به اون دوست پسرت بگو بیاد
#پارت۱۰
یازگی چشم آقا اونور😂🙂
اونور همینه ایول اونور سعید یاران😅😍
#یازگی
رفتن اتاق دیدم خیلی قشنگه در کمد رو باز کردم و لباسامو چیدم تو کمد و یه گراپ و شلوار مشکی پوشیدم
میخواستم برم پایین یهو دیدم در اتاق اونور بازه گفتم
یازگی بزم ببین اتاق اونور چه شکلی هست
رفتم تو دیدم خیلی قشنگ عکساش خیلی قشنگ داشت
یهو چشمم به یک نامه خورد و برداشتن شروع به خوندن کردم اِ این که نامه از مامان باباشه
اونور تو همیشه مارو صرفکند کردی و ما دیگه تورو نمیخوایم و یه خونه واست میخریم و توی اون زندگی کن وقتی هم که دوستات مخصوصا رجب پرسید بگو خودم خونه مجردی گرفتم نگران مدرسه هم نباش چون هر ماه پول مدرسه رو تسویهه میکنیم ما هر ماه واست پول میفرستیم
یازگی یع.....یعنی اونور بخاطره مامان و باباش بهم دورغ گفتش 😭😭😭😭
یازگی رفت پایین و صفت اونور رو از پشت محکم بغل کرد
اونور وا یازگی چرا داری گریه میکنی
یازگی من نامه رو خوندم (با گریه میگه😭)
اونور پس توهم فهمیدی یازکی تروخدا به کسی نکو مخصوصا به رجب
یازگی باش نمیگم
اونور یازگی رو گرفت بغلش و همو صفت بغل کردن و گریه میکردند
یازگی اونور یه چیزی بگم
اونور بگو جونم
یازگی میگم بیا باهم یه شرکت بزنیم
اونور یازگی نه من میدونم بخاطره منه ولی نمیخوام زحمت بهت بدم
یازگی اونور اگه کن برات مهمم قبول کن
اونور اکه قول بدی دیگه گریه نکنی
یازگی باش
یهو درو میزنند
یازگی درو باز میکنه و میبینه جانر
یازگی تو اینجا چی کار میکنی
جانر من با تو کاری ندارم به اون دوست پسرت بگو بیاد
۳.۲k
۰۴ آذر ۱۴۰۲