جغد کوچولوی من 🦉:
جغد کوچولوی من 🦉:
part: 41
D:
با یاد اون لحظه بغضم گرفت
(فلش بگ گذشته)
رفتیم توی خونه با مامان بابا سلام کردم ارسلان رفت دستشویی پیام اومد روی گوشیش نگا کردم
مهگل: عشقم منتظر زنگتم اومدی ایران دختر اکبیری
بپیچون بیا ببینمت
چت ارسلان با مهگل دیدم چه ابراز علاقه کرده بود ارسلان تاحالا اینقدر به من ابراز علاقه نکرده بود
(زمان حال)
تمام اتفاقات توضیح دادم ارسلان داشت گیج نگام میکرد
-ارسلان کاشی فکر نمیکردم اینقدر پست باشی برای بار دوم ضربه خوردم نمیفهمیدم انقدر پَست باشی
ارسلان: دیانا توضیح میدم
-توضیح چی ها
مهتاب: بسه ارسلان برو بیرونـ
ارسلان: خاله
نیکا: ارسلان برات متاسفم واقعا
ارسلان: نیکا اینطوری نیست
امیر: داداشــ فکر نمیمردم انقدر پست باشی
ارسلان: بسه دیگه من کاری نکردم
ممد: ارسلان به دیانا خیانت کردی
ارسلان: منو با نقشع اوردن مادرم منو فرستاد که دیانا رو عاشق خودم کنم ارث میراثشو بالا بکشم بعدم با مهگل ازدواج کنم ولی من عاشق دیانا شدمم نمیتونم ولش کنم
-همش نقشع است
ارسلان: ارهـ
پانیذ: مهگل فکر میکنه عاشقشی
ارسلان: ارهـ
نیکا: هستی چی؟
ارسلان: هستی خواهر ناتنی مهگله ولی مهگل نمی دونه هستی میخواد از مهگل انتقام بگیره
-چرا؟
ارسلان: چون مهگل دل عشق هستی زد برد
-از قصد اینکارو کرد
ارسلان: ارهـ و الان زندونی کرده عشق هستی سهیلو به خاطر همین هستی میخواد انتقام بگیره و بهش گفته که من خواهرتم تازه ازمایش دی ان ای هم رفتن جواب تقلبی بهش داده
-یعنی مهگل فکر میکنه خواهر ولی در اصل ناتنی هستن
ارسلان: اره ما باید به هستی کمک کنیم
-راستی مهگل رلت هست
ارسلان: رلم بود الان نیست
-چرا؟
ارسلان: زیر خوابه چند نفر بعد دوسال رابطه فهمیدم بوده
-واد ف. ا. ک
ارسلان: اره من در جریانم همچی هستم
-خب ما الان چکار کنیم
ارسلان نقشرو برامون توضیح داد
(نقشه رو نمیگه که شما سوپرایز شین)
ارسلان: اینم از نقشه
-ارسلان من نمیتونم دوریتو تحمل کنم
ارسلان: منم نمیتونم ولی باید اینکارو کنیم
پانیذ: بعد از عروسی منو ممده
ارسلان: اره
ممد: چرا؟
ارسلان: اونا نیخوان تا عروسی ممد ما باهم خوب باشیم
نیکا: ماهم بیایم ایران برای قشم
مهتاب: ارسلان مگه نگفتم برو
-مامان ارسلان تقصیری ندارع
همچیو برا مامان توضیح دادم
part: 41
D:
با یاد اون لحظه بغضم گرفت
(فلش بگ گذشته)
رفتیم توی خونه با مامان بابا سلام کردم ارسلان رفت دستشویی پیام اومد روی گوشیش نگا کردم
مهگل: عشقم منتظر زنگتم اومدی ایران دختر اکبیری
بپیچون بیا ببینمت
چت ارسلان با مهگل دیدم چه ابراز علاقه کرده بود ارسلان تاحالا اینقدر به من ابراز علاقه نکرده بود
(زمان حال)
تمام اتفاقات توضیح دادم ارسلان داشت گیج نگام میکرد
-ارسلان کاشی فکر نمیکردم اینقدر پست باشی برای بار دوم ضربه خوردم نمیفهمیدم انقدر پَست باشی
ارسلان: دیانا توضیح میدم
-توضیح چی ها
مهتاب: بسه ارسلان برو بیرونـ
ارسلان: خاله
نیکا: ارسلان برات متاسفم واقعا
ارسلان: نیکا اینطوری نیست
امیر: داداشــ فکر نمیمردم انقدر پست باشی
ارسلان: بسه دیگه من کاری نکردم
ممد: ارسلان به دیانا خیانت کردی
ارسلان: منو با نقشع اوردن مادرم منو فرستاد که دیانا رو عاشق خودم کنم ارث میراثشو بالا بکشم بعدم با مهگل ازدواج کنم ولی من عاشق دیانا شدمم نمیتونم ولش کنم
-همش نقشع است
ارسلان: ارهـ
پانیذ: مهگل فکر میکنه عاشقشی
ارسلان: ارهـ
نیکا: هستی چی؟
ارسلان: هستی خواهر ناتنی مهگله ولی مهگل نمی دونه هستی میخواد از مهگل انتقام بگیره
-چرا؟
ارسلان: چون مهگل دل عشق هستی زد برد
-از قصد اینکارو کرد
ارسلان: ارهـ و الان زندونی کرده عشق هستی سهیلو به خاطر همین هستی میخواد انتقام بگیره و بهش گفته که من خواهرتم تازه ازمایش دی ان ای هم رفتن جواب تقلبی بهش داده
-یعنی مهگل فکر میکنه خواهر ولی در اصل ناتنی هستن
ارسلان: اره ما باید به هستی کمک کنیم
-راستی مهگل رلت هست
ارسلان: رلم بود الان نیست
-چرا؟
ارسلان: زیر خوابه چند نفر بعد دوسال رابطه فهمیدم بوده
-واد ف. ا. ک
ارسلان: اره من در جریانم همچی هستم
-خب ما الان چکار کنیم
ارسلان نقشرو برامون توضیح داد
(نقشه رو نمیگه که شما سوپرایز شین)
ارسلان: اینم از نقشه
-ارسلان من نمیتونم دوریتو تحمل کنم
ارسلان: منم نمیتونم ولی باید اینکارو کنیم
پانیذ: بعد از عروسی منو ممده
ارسلان: اره
ممد: چرا؟
ارسلان: اونا نیخوان تا عروسی ممد ما باهم خوب باشیم
نیکا: ماهم بیایم ایران برای قشم
مهتاب: ارسلان مگه نگفتم برو
-مامان ارسلان تقصیری ندارع
همچیو برا مامان توضیح دادم
۶.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.