من میروم ز کوی تو دل نمی رود

من میروم ز کوی تو دل نمی رود
این زورق شکسته ز ساحل نمی رود

گویند دل ز عشق تو برگیرم ای دریغ
کاری که خود ز دستِ من و دل نمی رود

#شفیعی_کدکنی
دیدگاه ها (۱)

آتش عشقش چنان سوزنده استکه نگاهش نتوان کرد، پریدن که محال #م...

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می دریدوقتی ابد چشم تو را پیش از...

بهار کوچکی ام در دل خزان، اماخدا هوای دل ساده ی مرا دارد#معص...

در امتداد خزان ، روزها زمستانیو در غیاب شما ، آفتاب زندانیجس...

با دل شکسته‌ام چه کنم؟ در کوی عشق، بی‌صدا مانده‌ام. چشمم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط