روشنایی پس از تاریکی
روشنایی پس از تاریکی
پارت 12
سو یانگ:ا/ت تقاص کارتو پس میدی...
سویانگ سوار ماشینش شد و رفت
تهیونگ و بغل کردم و بغضم ترکید
+هی هی هی ا/ت... اروم همچی خوبه باشه؟
*باشه(فین و پاک کردن اشکا) فقط ترسیده بودم
رفتیم خونه
ویو 1 هفته بعد
تهیونگ ذهنش درگیر بود اما سعی می کرد من نفهمم
ویو تهیونگ
اون روز که به عمارت تیر اندازی کردن کار میا بود خیلی نگران بودم که کار دیگه ای نکنه
*ته
+جونم؟
*این چن وقته نگرانی انگار چیزی شده؟
+امممم... نه
*لطفا بهم بگو(جدی)
+ خب قضیه اینه که دختر عمه ی من میا منو دوست داره و بهم گیر داده اما اون فقط یه هرزه ست و من ازش بدم میاد ولی ولم نمیکنه اما یه مدت بود که واسه تحصیل خوانوادش فرستاده بودنش کانادا ولی دوباره بعد از دو سال دوباره برگشته و سروکله اش پیدا شده اون روزی که به عمارت تیر اندازی کردن هم کار میا بود اما باید از شرش خلاص شیم
*اومو(با تعجب و نگرانی) (اومو به کره ای یعنی اوه خدای من)
+ ولی تو نگران نباش من حلش میکنم(با لحن دلگرم کننده)
*باوشه
+(لبخند) بریم بخوابیم؟
*بلیممم(با لحن کیوت)
ویو صبح
از خواب ببند شدم دیدم ا/ت نیس رفتم دست و صورتم و شستم کارای لازمو کردم رفتم پایین
+اجوما ا/ت کجاست؟
اجوما:نه پسرم فکر کردم پیشت خوابه(با تعجب)
وقتی اینو گفت نگران شدم به موبایلش زنگ زدم خاموش بود
که یکی اومد پشت خطم
+الو؟
ناشناس:اگه میخوای ا/ت زنده بمونه بیا به این لوکیشنی که برات میفرستم(غعط کرد)
+الو؟ الو مرتیکه ا/ت کجاستتتت(با عصبانیت و داد)
وقتی اینو شنیدم خون جلو چشامو گرفت خونم به جوش اومد
رفتم لباسمو عوض کردم سوار ماشینم شدم رفتم به لوکیشنی که فرستاده بود....
_________________________________
ببخشید نزاشتم سرم شلوغ بود اما ازین به بعد شرطیه
شرطا:6تا لایک7تا کامنت
شرطا برسه میزارم خیلی هم کمه برسونین
ماچ بای🗿💜
پارت 12
سو یانگ:ا/ت تقاص کارتو پس میدی...
سویانگ سوار ماشینش شد و رفت
تهیونگ و بغل کردم و بغضم ترکید
+هی هی هی ا/ت... اروم همچی خوبه باشه؟
*باشه(فین و پاک کردن اشکا) فقط ترسیده بودم
رفتیم خونه
ویو 1 هفته بعد
تهیونگ ذهنش درگیر بود اما سعی می کرد من نفهمم
ویو تهیونگ
اون روز که به عمارت تیر اندازی کردن کار میا بود خیلی نگران بودم که کار دیگه ای نکنه
*ته
+جونم؟
*این چن وقته نگرانی انگار چیزی شده؟
+امممم... نه
*لطفا بهم بگو(جدی)
+ خب قضیه اینه که دختر عمه ی من میا منو دوست داره و بهم گیر داده اما اون فقط یه هرزه ست و من ازش بدم میاد ولی ولم نمیکنه اما یه مدت بود که واسه تحصیل خوانوادش فرستاده بودنش کانادا ولی دوباره بعد از دو سال دوباره برگشته و سروکله اش پیدا شده اون روزی که به عمارت تیر اندازی کردن هم کار میا بود اما باید از شرش خلاص شیم
*اومو(با تعجب و نگرانی) (اومو به کره ای یعنی اوه خدای من)
+ ولی تو نگران نباش من حلش میکنم(با لحن دلگرم کننده)
*باوشه
+(لبخند) بریم بخوابیم؟
*بلیممم(با لحن کیوت)
ویو صبح
از خواب ببند شدم دیدم ا/ت نیس رفتم دست و صورتم و شستم کارای لازمو کردم رفتم پایین
+اجوما ا/ت کجاست؟
اجوما:نه پسرم فکر کردم پیشت خوابه(با تعجب)
وقتی اینو گفت نگران شدم به موبایلش زنگ زدم خاموش بود
که یکی اومد پشت خطم
+الو؟
ناشناس:اگه میخوای ا/ت زنده بمونه بیا به این لوکیشنی که برات میفرستم(غعط کرد)
+الو؟ الو مرتیکه ا/ت کجاستتتت(با عصبانیت و داد)
وقتی اینو شنیدم خون جلو چشامو گرفت خونم به جوش اومد
رفتم لباسمو عوض کردم سوار ماشینم شدم رفتم به لوکیشنی که فرستاده بود....
_________________________________
ببخشید نزاشتم سرم شلوغ بود اما ازین به بعد شرطیه
شرطا:6تا لایک7تا کامنت
شرطا برسه میزارم خیلی هم کمه برسونین
ماچ بای🗿💜
۳.۰k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.