Part33:
Part33:
" اتفاقی افتاده
_ هاری رفت بالکن فزارو مه دید حالش بد شد بریم یه دور بزنیم یه بادی بهش بخوره
€ باشه پسرم مواظب عروسم باش
_ چشم.
رفتیم تو ماشین نشستم حالم خیای بد بود نمیتونستم یه مدت تو اون خونه بمونم میترسیدم مامان بابامم میخواستن تا یه مدت از اون خونه دور باشن پلیس گف ممکنه بازم بیان یسریا منم زنگ زدم به سوجون ( برگشته کره)
+سلام سوجون داداش خوبی ادرس خونتو میفرستی یه دوسه روز میخدان بیام پیش
داشتم ادامه حرفمو نیزدم که کوک گوشیو گرفت ازم
_ سلام داش چطوری منظور هاری این بود که میخواسم بیایم بهت یع سر بزنیم باسه پس دو روز دیگه میایم پیشت خدافظ
+ میشه بپرسم داری چیکار میکنی
_ اینو من باید ازت بپرسم
+ یه مدت میخوام از خونه دور باشم
_ اها برا همین باید زنگ بزنی به کسی که نیخواستت درصورتی که نامزدت و شوهر ایندت کنارت نشسته
+نمیخواستم مزاحمت بشم خب
_ چه مزاحمتی هاری میفهمی چی داری میگی من قرار شوهرت بشم قراره بریم زیر یه سقف بعد تو داری میگی مزاحمی
+ نمیدونم فقط خیلی خستم نه به شب که خواب راحتی دلشتم نه به صبحش
_ هرچی هم که باشه اول باید یه من بگی
+ الان داری الکب سرم غر میزنی
زد کنار جاده
_ قشنگم ما باید همه چی رو باهم در میون بزاریم نباید چیزی رو ازهم مخفی کنیم
+ من مخفی نکردم
_ وس الان داری چیکار میکنی
+بسه دیگه کوک خستم خواهش نیکنم بفهم
_ توعم هواهش میکنم بغهم داری چیکار میکنی
+باشه پس پیاده میشم و تا وقتی نفهمیدیم یسری چیزارو همو نمیبینیم
" اتفاقی افتاده
_ هاری رفت بالکن فزارو مه دید حالش بد شد بریم یه دور بزنیم یه بادی بهش بخوره
€ باشه پسرم مواظب عروسم باش
_ چشم.
رفتیم تو ماشین نشستم حالم خیای بد بود نمیتونستم یه مدت تو اون خونه بمونم میترسیدم مامان بابامم میخواستن تا یه مدت از اون خونه دور باشن پلیس گف ممکنه بازم بیان یسریا منم زنگ زدم به سوجون ( برگشته کره)
+سلام سوجون داداش خوبی ادرس خونتو میفرستی یه دوسه روز میخدان بیام پیش
داشتم ادامه حرفمو نیزدم که کوک گوشیو گرفت ازم
_ سلام داش چطوری منظور هاری این بود که میخواسم بیایم بهت یع سر بزنیم باسه پس دو روز دیگه میایم پیشت خدافظ
+ میشه بپرسم داری چیکار میکنی
_ اینو من باید ازت بپرسم
+ یه مدت میخوام از خونه دور باشم
_ اها برا همین باید زنگ بزنی به کسی که نیخواستت درصورتی که نامزدت و شوهر ایندت کنارت نشسته
+نمیخواستم مزاحمت بشم خب
_ چه مزاحمتی هاری میفهمی چی داری میگی من قرار شوهرت بشم قراره بریم زیر یه سقف بعد تو داری میگی مزاحمی
+ نمیدونم فقط خیلی خستم نه به شب که خواب راحتی دلشتم نه به صبحش
_ هرچی هم که باشه اول باید یه من بگی
+ الان داری الکب سرم غر میزنی
زد کنار جاده
_ قشنگم ما باید همه چی رو باهم در میون بزاریم نباید چیزی رو ازهم مخفی کنیم
+ من مخفی نکردم
_ وس الان داری چیکار میکنی
+بسه دیگه کوک خستم خواهش نیکنم بفهم
_ توعم هواهش میکنم بغهم داری چیکار میکنی
+باشه پس پیاده میشم و تا وقتی نفهمیدیم یسری چیزارو همو نمیبینیم
۷.۰k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.