Fake jimin ✨
ForcedLove 🥀✨p12✨
قسمت اخر
ات: اینم از امشب
جیمین: اوم اره خیلی خوش گذشت
ات: بله مخصوصا به کوچولو خان
جیمین: بله بله.... ات برای کوچولو اسم انتخاب کردم
ات: عه حالا چی هست؟
جیمین: یوجین عاشق این اسمم
ات: اوم اره قشنگهههه
جیمین: خیلی خستممم 🥱
ات: منم.... دیر وقته کلی هم کارکردیم
جیمین: بریم بخوابیم
ات: اوم بیاا
فلش بک به بعداز چهار سالـــ
ات: جیمینااااا
جیمین: جانممم
ات: برو یوجینو بیدار کن باید بره مهد
جیمین: چشم عزیزم
رفتم سمت اتاق یوجین دروباز کردم دیدم وروجک بلند شده
جیمین: به به سلام پسرم
یوجین: شلام بابا
جیمین: چقد زود بیدار شدی
یوجین: ببشیدا زود خوافیدمـ
جیمین: اومم... اره
یوجین: 🥺
جیمین: ای خدااا کیوت من بیا بغلم بریم دستو صورتتو بشورم بریم صبونه
یوجین: هع.. امدم
جیمین: بیا
ده دقیقه بعد
جیمین: مامانی ببین کی اومده
ات: به به سلام پسر خوبم
یوجین: شلام ماما
ات: سلام قربونت بشم... بیا صبونتو بخور میخوایم بریم مهد و کلی کار داریم
یوجین: هع اومدم دیگه
صبونه یوجینو دادم حاضرش کردم موهاشو شونه کردم به جیمین گفتم ببرش مهد
فکرشو نمیکردم که انقد زندگیم قشنگ بشه با وجود جیمین تو زندگیم کلی اتفاقای خوبو بد افتاد ولی خب با همشون کناراومدیمو بازم خوشحال بودیم و باهم زندگیمونو ساختیم...حالا هم زندگیمون با وجود یوجین رنگین ترشد.
ویو جیمین:
بالاخره این شد از زندگی من با اومدن ات ... زندگیم شیرین تر و رنگین تر شد با تمام مشکلات کنار اومدیمو زندگیمونو ساختیم حالا یه قند عسل دارم که با دنیا عوضش نمیکنم ....
The End....
اینم از قسمت اخر فصل دوم عشق اجباری از جیمین
امیدوارم که لذت برده باشین
ببخشید اگه قسمت اخر رو بد نوشتم ...
قسمت اخر
ات: اینم از امشب
جیمین: اوم اره خیلی خوش گذشت
ات: بله مخصوصا به کوچولو خان
جیمین: بله بله.... ات برای کوچولو اسم انتخاب کردم
ات: عه حالا چی هست؟
جیمین: یوجین عاشق این اسمم
ات: اوم اره قشنگهههه
جیمین: خیلی خستممم 🥱
ات: منم.... دیر وقته کلی هم کارکردیم
جیمین: بریم بخوابیم
ات: اوم بیاا
فلش بک به بعداز چهار سالـــ
ات: جیمینااااا
جیمین: جانممم
ات: برو یوجینو بیدار کن باید بره مهد
جیمین: چشم عزیزم
رفتم سمت اتاق یوجین دروباز کردم دیدم وروجک بلند شده
جیمین: به به سلام پسرم
یوجین: شلام بابا
جیمین: چقد زود بیدار شدی
یوجین: ببشیدا زود خوافیدمـ
جیمین: اومم... اره
یوجین: 🥺
جیمین: ای خدااا کیوت من بیا بغلم بریم دستو صورتتو بشورم بریم صبونه
یوجین: هع.. امدم
جیمین: بیا
ده دقیقه بعد
جیمین: مامانی ببین کی اومده
ات: به به سلام پسر خوبم
یوجین: شلام ماما
ات: سلام قربونت بشم... بیا صبونتو بخور میخوایم بریم مهد و کلی کار داریم
یوجین: هع اومدم دیگه
صبونه یوجینو دادم حاضرش کردم موهاشو شونه کردم به جیمین گفتم ببرش مهد
فکرشو نمیکردم که انقد زندگیم قشنگ بشه با وجود جیمین تو زندگیم کلی اتفاقای خوبو بد افتاد ولی خب با همشون کناراومدیمو بازم خوشحال بودیم و باهم زندگیمونو ساختیم...حالا هم زندگیمون با وجود یوجین رنگین ترشد.
ویو جیمین:
بالاخره این شد از زندگی من با اومدن ات ... زندگیم شیرین تر و رنگین تر شد با تمام مشکلات کنار اومدیمو زندگیمونو ساختیم حالا یه قند عسل دارم که با دنیا عوضش نمیکنم ....
The End....
اینم از قسمت اخر فصل دوم عشق اجباری از جیمین
امیدوارم که لذت برده باشین
ببخشید اگه قسمت اخر رو بد نوشتم ...
۱۳.۰k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.