p
p²
+ بیا اینجا که کلی کار داریم..
اولین مشتری اومد.. دومین.. سومین..
.
.
.
.
ساعت نزدیکای ۸ بود و جینا داشت میرفت..
ولی من میخواستم بمونم کیک درست کنم..
کیک شکلاتی تموم شده بود
× مطمئنی کمک نمیخوای؟
+ اره
× باشه.. فعلا عشقممم
+ خدافظظ
وقتی جینا رفت.. شروع کردم درست کردن
ساعت ۱٠ بالاخره تموم شد
خسته راه افتادم سمت خونه
جیمین ویو:
بعد کات کردن با ات
از سئول به بوسان اومدم تا ات رو نبینم
ولی خب..
هنوز عاشقشم بهش فکر میکنم
ولی سعی میکنم فراموشش کنم
عوضی خیانتکار.. ایش
با صدای در از فکر و خیال اومدم بیرون
_ بیا تو
تهیونگ بود
هم منشیم بود هم بهترین دوستم
« جیمین رئیس شرکته »
÷ ببین جیمین میدونم خوشت نمیاد ولی مجبوریم بریم سئول
دونگدامون منطقه ایه که ات زندگی میکنه
_ چی؟ چرا؟
÷ اقای کانگ.. همون رئیس..
_ رئیس شرکت کانگ؟
÷ اره همون.. اون برای اون قرارداد که دستور دادی گفته باید یه مدت مثلا شاید دو هفته بریم اونجا
_ اهههه... این همه شهر توی کره هست حتما باید بریم سئول؟
÷ چی بگم..
_ من نمیام
÷ جیمین این قرارداد میتونه زندگیتو عوض کنه.. نگو بخاطر ات نمیری
_ اره
÷ وای اخه احمق.. فردا میریم اونجا فهمیدی؟
_ باشه بابا
رفت بیرون..
اخه چرا باید برم اونجا؟
اه
اصلا شاید ات از اونجا رفته باشه
ات کیه؟ گور باباش
بهش فکر نکن
+ بیا اینجا که کلی کار داریم..
اولین مشتری اومد.. دومین.. سومین..
.
.
.
.
ساعت نزدیکای ۸ بود و جینا داشت میرفت..
ولی من میخواستم بمونم کیک درست کنم..
کیک شکلاتی تموم شده بود
× مطمئنی کمک نمیخوای؟
+ اره
× باشه.. فعلا عشقممم
+ خدافظظ
وقتی جینا رفت.. شروع کردم درست کردن
ساعت ۱٠ بالاخره تموم شد
خسته راه افتادم سمت خونه
جیمین ویو:
بعد کات کردن با ات
از سئول به بوسان اومدم تا ات رو نبینم
ولی خب..
هنوز عاشقشم بهش فکر میکنم
ولی سعی میکنم فراموشش کنم
عوضی خیانتکار.. ایش
با صدای در از فکر و خیال اومدم بیرون
_ بیا تو
تهیونگ بود
هم منشیم بود هم بهترین دوستم
« جیمین رئیس شرکته »
÷ ببین جیمین میدونم خوشت نمیاد ولی مجبوریم بریم سئول
دونگدامون منطقه ایه که ات زندگی میکنه
_ چی؟ چرا؟
÷ اقای کانگ.. همون رئیس..
_ رئیس شرکت کانگ؟
÷ اره همون.. اون برای اون قرارداد که دستور دادی گفته باید یه مدت مثلا شاید دو هفته بریم اونجا
_ اهههه... این همه شهر توی کره هست حتما باید بریم سئول؟
÷ چی بگم..
_ من نمیام
÷ جیمین این قرارداد میتونه زندگیتو عوض کنه.. نگو بخاطر ات نمیری
_ اره
÷ وای اخه احمق.. فردا میریم اونجا فهمیدی؟
_ باشه بابا
رفت بیرون..
اخه چرا باید برم اونجا؟
اه
اصلا شاید ات از اونجا رفته باشه
ات کیه؟ گور باباش
بهش فکر نکن
- ۵۰۱
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط