Fake yoongi ✨
Ordinary life
🌙✨p1✨
تلفنمو جواب دادم
یونا: ا... الو سلام
منشی: سلام خانم
یونا: ببخشید شما از طرف شرکت صادرات«Sa10»
یا همون ساتِن تماس میگیرین؟!
منشی: بله درسته
یونا: ببخشید چه کارم داشتین؟
منشی: میخواستم بگم که ساعت 5عصر بیاین شرکت رئیس میخواد ببینتون
یونا: ا... اها خیلی ممنون چشم حتما میام
منشی: منتظرتونم ... فعلا
یونا: فعلا
خیلی خوشحال بودم میخواستم از خوشحالی جیغ بزنم سریع رفتم خونه به خانوادمم گفتم اونا هم خوشحال شدن قبل از اینکه برم شرکت کارای پروژه فردا دانشگاه رو انجام دادم استراحت کردم خوابیدم تا ساعت پنج ...
بلند شدم ساعتو دیدم چهار و نیم بود خوبه هنوز زمان دارم بلند شدم شدم یه کت شلوار مشکی با پیرهن مشکی یقه باز پوشیدم موهامو ابشاری بستم ارایش لایت کردمو خودمو جمع و جور کردم
م. ی: دخترم حاضر شدی؟
یونا: بله مامانی
پ. ی: من مطمعنم که دخترم رو قبول میکنن
یونا: اومم.... امیدوارم... بابا
پ. ی: جانم؟
یونا: سوییچ ماشینتو میدی؟!
پ.ی: بیا عزیزم
ب. ی: اجی موفق باشی 😁🤞
یونا: ممنونم وروجک من... خب من رفتم..... فعلا
همه با هم: فعلا عزیزم
زدم بیرون خیلی خوشحال بودم داشتم بال در میاوردم سوار ماشین شدم راه افتادم
فلش بک به بعد از 20دقیقه
رسیدم... عجب جای قشنگ بود محوش شده بودم که با صدای یه مردی به خودم اومدم...
یونگی: ببخشید خانم کاری دارین اینجا
یونا: سلام... بله ببخشید... منشی زنگ زدن گفتن که ساعت پنج با رئیس باید ملاقات کنم
یونگی: خب درست اومدی.... خودم رئیسم
یونا: ا... اها ببخشید
یونگی: بیا بریم بالا تا بیشتر صحبت کنیم
یونا: حـ.... حتمن اومدم
ویو یونا:
عجب جذبه ی خاصی داشت
سوار آسانسور شدیم از خجالت اب شدم چسبم وایساده بود از یه طرفم خوشحال بودم
یونگی: خب رسیدیم.... بیا ازین طرف
یونا: بـ... بله اومدم
یونگی: خب شرایط شما چیه؟
یونا: خب من رشتم وکالته و دارم رشتمو تموم میکنم
یونگی: اوم عالیه .... خب ایا تمایل دارین که وکیل شرکت ما بشین؟!
یونا: ب.. بله
یونگی: خب چندتا برگه باید امضا کنین و از فردا مشغول به کار میشین
یونا: واییییی... حتمننننن
ویو یونگی:
دختر خوبی بود... از پشتکارش خوشم اومد
یونگی: میتونی بری و فردا بیای
یونا: چشم فعلا
یونگی: فعلا
فلش بک به فردا صبح....
شرط پارت بعدی: 18تا لایک
تلفنمو جواب دادم
یونا: ا... الو سلام
منشی: سلام خانم
یونا: ببخشید شما از طرف شرکت صادرات«Sa10»
یا همون ساتِن تماس میگیرین؟!
منشی: بله درسته
یونا: ببخشید چه کارم داشتین؟
منشی: میخواستم بگم که ساعت 5عصر بیاین شرکت رئیس میخواد ببینتون
یونا: ا... اها خیلی ممنون چشم حتما میام
منشی: منتظرتونم ... فعلا
یونا: فعلا
خیلی خوشحال بودم میخواستم از خوشحالی جیغ بزنم سریع رفتم خونه به خانوادمم گفتم اونا هم خوشحال شدن قبل از اینکه برم شرکت کارای پروژه فردا دانشگاه رو انجام دادم استراحت کردم خوابیدم تا ساعت پنج ...
بلند شدم ساعتو دیدم چهار و نیم بود خوبه هنوز زمان دارم بلند شدم شدم یه کت شلوار مشکی با پیرهن مشکی یقه باز پوشیدم موهامو ابشاری بستم ارایش لایت کردمو خودمو جمع و جور کردم
م. ی: دخترم حاضر شدی؟
یونا: بله مامانی
پ. ی: من مطمعنم که دخترم رو قبول میکنن
یونا: اومم.... امیدوارم... بابا
پ. ی: جانم؟
یونا: سوییچ ماشینتو میدی؟!
پ.ی: بیا عزیزم
ب. ی: اجی موفق باشی 😁🤞
یونا: ممنونم وروجک من... خب من رفتم..... فعلا
همه با هم: فعلا عزیزم
زدم بیرون خیلی خوشحال بودم داشتم بال در میاوردم سوار ماشین شدم راه افتادم
فلش بک به بعد از 20دقیقه
رسیدم... عجب جای قشنگ بود محوش شده بودم که با صدای یه مردی به خودم اومدم...
یونگی: ببخشید خانم کاری دارین اینجا
یونا: سلام... بله ببخشید... منشی زنگ زدن گفتن که ساعت پنج با رئیس باید ملاقات کنم
یونگی: خب درست اومدی.... خودم رئیسم
یونا: ا... اها ببخشید
یونگی: بیا بریم بالا تا بیشتر صحبت کنیم
یونا: حـ.... حتمن اومدم
ویو یونا:
عجب جذبه ی خاصی داشت
سوار آسانسور شدیم از خجالت اب شدم چسبم وایساده بود از یه طرفم خوشحال بودم
یونگی: خب رسیدیم.... بیا ازین طرف
یونا: بـ... بله اومدم
یونگی: خب شرایط شما چیه؟
یونا: خب من رشتم وکالته و دارم رشتمو تموم میکنم
یونگی: اوم عالیه .... خب ایا تمایل دارین که وکیل شرکت ما بشین؟!
یونا: ب.. بله
یونگی: خب چندتا برگه باید امضا کنین و از فردا مشغول به کار میشین
یونا: واییییی... حتمننننن
ویو یونگی:
دختر خوبی بود... از پشتکارش خوشم اومد
یونگی: میتونی بری و فردا بیای
یونا: چشم فعلا
یونگی: فعلا
فلش بک به فردا صبح....
شرط پارت بعدی: 18تا لایک
۱۱.۳k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲