عشق اغیشته به خون

عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۷۷

مین جی لبخند مهربان زد : آره این جیمین فقد تیشرت میپوشه
میون‌شی آرنح هایش را روی میز گذاشت : اوپا منم فقد هودی میپوشه
تهیونگ ابرو هایش را خبیث برای جیمین بالا و پایین برد در عوض جیمین جدی نگاهش کرد .. که این چهره هر دو برای خانمها خنده دار بود ,
چند ثانیه بعد میز با کلی خوراکی های مربوط به صبحانه جلو آن ها گذاشته شد .. مین جی دستی به موهای جان کشید و پیشانیش را بوسید : برام امشب میخواهی مثل بقیه کرد مردا لباس بپوشی ؟
جان خورده های دهانش را قورت داد : آره پارسال هم شما اجازه ندارین
میون‌شی : وای حتما جان خیلی خوشتیپ میشه ..
تهیونگ چشم به جان دوخت .. بیشتر. شبیحه به جیمین بود لبخندی موهای مشکی و چشم های کشیده یا حتی قد زریفش
بلاخره لب باز کرد: جیمین خواهرزاده‌ات خیلی شبیحه توئه
جیمین با ذوق ولی‌جدی چشم به جان دوخت : واقعا شبیحه هم هستیم
جان خندید : دایی خیلی خوشتیپه البته من اینو نمی‌گم زن دایی وقتی تنها تو اتاقه اینو میگه ..
آب پرتقال غلیظ پرید متن گلو و دهنش.. تهیونگ تند لیوان آب پر کرد و سمت میون‌شی گرفت .. جیمین نگران نگاهش کرد : خوبی .چی‌شد یهویی
دستش را روی کمر میون‌شی کشید و نگران زل زد بهش
میون‌شی دستمال را برداشت و آروم گفت : چیزی نیست ..
جان شانه ای بالا انداخت و مشغول خوردن صبحونه شد مین جی سکوتش را شکست : راستی جیمین برای امشب لباس همه رو دادین ؟
جیمین جدی نگاهش کرد : آره .. ولی فقد سهم تو و تهیونگ مونده ..
تهیونگ خبیث خندید : شما لباس مجانی میدین تو جشن ها که بپوشیم
سپس تو گلو تند خندید جیمین جدی گفت : آره به گدایی مثل تو می‌دیم
خنده تهیونگ جوری تو گلو خشک شد و تند تکیه اش را از صندلی گرقت : به کی میگی گدا ها .. بیا اینجا ..
مین جی مشت آرامی به بازو تهیونگ زد : آروم بگیر مرد ... داد نزن
تهیونگ: نمی‌بینی چی بهم میگه .. جیمین آروم خندید و دست به سمیه سد : واقعا خیلی بچه ای
تهیونگ جدی نگاهش کرد و دهن کج گرفت ولی مین جی اخم کرد و غرید : جیمین تهیونگ نکنید یکی بزنم تو شکمای شما .. تو رستوران هستیم
جیمین دستش را به نشان تسلیم بلند کرد و تهیونگ سمت دیگری نگاه کرد ولی با اخم .. میون‌شی بی خیال با ذوق گفت : من که خیلی هیجان دارم
مین جی : منم همین طور ما هر سال این جشن رو می‌گریم و هر بار هم رقصش رو مادرم بهم نشون میده
میون‌شی گیج نگاهش کرد : رقص ؟
مین جی تیکه ای از سالن را در دهانش گذاشت : آره .. - بقیه سالن را قورت داد - نمیدونم امسال رو دیگه نمیدونم ..
میون‌شی کنجکاو تر خندید و پاش را به زمین زد. : کاش زود شب بشه ..
جیمین ..وارد بحث شد : میدونی که دخترا
دیدگاه ها (۰)

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۷۸جیمین خطاب بهش گفت : شایدم .. پار...

پارت ۱۷۹تهیونگ عمیق به آمدن همسرش چشم دوخته بود، به محضه نشس...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۷۶از ماشین پیاده شد در در کنارش تهی...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۷۵مین جی استرس ای خندید : آره بیدار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط