ویو ات
ویو ات
چشامو باز کردم سر درد بدی داشتم ی خاتونی جلوم بود
پرستار : بهوش امدید خالتون خوبه
ات: ب..بچم؟... بچم حالش خوبه؟
پرستارش : راستش بچرو از دس دارید
واقعا یعنی تموم شد کوک منو میکشه( گریه
پرستار : وایسید همسرتونو صدا کنم
ات: چی همسرم
پرستار رف دنبال کوک منم با بد بختی از تخت بلند شدم که فقط مقابل کوک قرار نگیرم چون همینجا چالم میکنه
با هزار بد بختی اون لوله و سرومارو جدا کردم و فقط فرار رفتم لب پنجره ارتفاع کم بود
پریدم یکم زانوم زخمی شد
پاشدم و فقط میدویدم تا برسم ب خونه جویی
ویو کو ک
وقتی گفتن ات بهوش امده خیلی خوشحال شدم
رفتم تا ببینمش ولی کسی نبود یعنی چی
کو: پرستار ات کجاش
پرستا: اقا بخدا همینجا بود
در رفته بد بد رفتم پایی ولی نبود انگار ناپدید شده
تهیونگ : ات ات کو
کوک: فرار کرده وای خدااا
تهوینگ همجارو دنبالش بگرد
ویو ات
رسیدم خونه درو میکوبیدم حویی امد جلو در وقتی وضعمو دید کپ کرد
جویی: ات
سری رفتم تو درو بستم
جویی: چیشده
همچیو براش گفتم
ات: ماباید سری از اینجا بریم نباید دستش بم برسه
___
بچه هاا حالا قراره خیلی اتفاقا بیوفته که میبینید
چشامو باز کردم سر درد بدی داشتم ی خاتونی جلوم بود
پرستار : بهوش امدید خالتون خوبه
ات: ب..بچم؟... بچم حالش خوبه؟
پرستارش : راستش بچرو از دس دارید
واقعا یعنی تموم شد کوک منو میکشه( گریه
پرستار : وایسید همسرتونو صدا کنم
ات: چی همسرم
پرستار رف دنبال کوک منم با بد بختی از تخت بلند شدم که فقط مقابل کوک قرار نگیرم چون همینجا چالم میکنه
با هزار بد بختی اون لوله و سرومارو جدا کردم و فقط فرار رفتم لب پنجره ارتفاع کم بود
پریدم یکم زانوم زخمی شد
پاشدم و فقط میدویدم تا برسم ب خونه جویی
ویو کو ک
وقتی گفتن ات بهوش امده خیلی خوشحال شدم
رفتم تا ببینمش ولی کسی نبود یعنی چی
کو: پرستار ات کجاش
پرستا: اقا بخدا همینجا بود
در رفته بد بد رفتم پایی ولی نبود انگار ناپدید شده
تهیونگ : ات ات کو
کوک: فرار کرده وای خدااا
تهوینگ همجارو دنبالش بگرد
ویو ات
رسیدم خونه درو میکوبیدم حویی امد جلو در وقتی وضعمو دید کپ کرد
جویی: ات
سری رفتم تو درو بستم
جویی: چیشده
همچیو براش گفتم
ات: ماباید سری از اینجا بریم نباید دستش بم برسه
___
بچه هاا حالا قراره خیلی اتفاقا بیوفته که میبینید
۱۲.۶k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.