پارت ۶۶
پارت ۶۶
#رضا
بچه ها رفتند من رفتم اینستا دیدم بله دیانا رفته پیش نیکا
سری بهش زنگ زدم ولی ج نداد
هوف
#ممد.
رفتیم بیمارستان رفتیم توی راه رو تا دکتر ارسلان بیاد
۳ ساعت بعد .....
دکتر امد همه رفتیم طرفش
د. متاسفانه شقایق خاموشی فوت شدن
محراب. اها ما برای ارسلان آمدیم
د. رابطه بیت ارسلان و شقایق چی بوده؟
ممد. این شقایق
یهو مهدیس گف
م. زنشه
د. اوک
ممد. حال ارسلان چطوره
د.
#دیانا
نیکا سعی میکرد حالمو خوب کمه
ک داره میکنه من خیلی دلم برای ارسلان تنگ شده هی خدا
شروع کردم به گریه کردن
#محشاد
وقتی فهمیدم شقایق مرد
خیلی ناراحت شدم
رفتم از ارسلان شکایت کردم
فقط گریه میکردم
#المیرا
محشاد بهم زنگ زد گف شقایق مرده و ارسلان کشته اونو
#متین
دیدم گوشی المیرا روی میز رمزش باز کردم با چیزی ک دیدم اعصبانی شدم
م. این چیه هاااا
ا. ت و ضیح می دم
م. خفه دیگ یک لحظه ام توی این خونه نمیمونم کات
ا. چه بهتره برو بای
وسایلم جمع کردم رفتم پارک تا بعدش بلیط بگیرم برگردم ایران
#رضا
بچه ها رفتند من رفتم اینستا دیدم بله دیانا رفته پیش نیکا
سری بهش زنگ زدم ولی ج نداد
هوف
#ممد.
رفتیم بیمارستان رفتیم توی راه رو تا دکتر ارسلان بیاد
۳ ساعت بعد .....
دکتر امد همه رفتیم طرفش
د. متاسفانه شقایق خاموشی فوت شدن
محراب. اها ما برای ارسلان آمدیم
د. رابطه بیت ارسلان و شقایق چی بوده؟
ممد. این شقایق
یهو مهدیس گف
م. زنشه
د. اوک
ممد. حال ارسلان چطوره
د.
#دیانا
نیکا سعی میکرد حالمو خوب کمه
ک داره میکنه من خیلی دلم برای ارسلان تنگ شده هی خدا
شروع کردم به گریه کردن
#محشاد
وقتی فهمیدم شقایق مرد
خیلی ناراحت شدم
رفتم از ارسلان شکایت کردم
فقط گریه میکردم
#المیرا
محشاد بهم زنگ زد گف شقایق مرده و ارسلان کشته اونو
#متین
دیدم گوشی المیرا روی میز رمزش باز کردم با چیزی ک دیدم اعصبانی شدم
م. این چیه هاااا
ا. ت و ضیح می دم
م. خفه دیگ یک لحظه ام توی این خونه نمیمونم کات
ا. چه بهتره برو بای
وسایلم جمع کردم رفتم پارک تا بعدش بلیط بگیرم برگردم ایران
۱۸.۹k
۲۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.