انتقام *پارت دو*
انتقام *پارت دو*
تو ی اتاق/:
...
هیونگ:اینجا اتاقته لباس شویی و ظرف شستن ماله توعه فهمیدی؟
ات:بله
هیونگ:تا ی ساعت اینجا رو آماده کن بیا سالن
ات:چشم *با تعظیم*
*هیونگ رفت*
ی ساعت بعد/:
*ات داشت ظرف میشست که ی پسری اومد و ظرف هارو محکم کوبید و بعد رفت ات رفت تا لباس های رو زمین رو جم کنه که ی پسری روی میز وایساده *
پسره :هوی !*ات برگشت*تو...
ات:بنال
پسره:تو سکسی ای سکس سکس *داشت قر میداد و بقیه می خندیدن*
ات:ایششش میزنم...
پسره:وای ترسیدم
چند روز دیگه/:
*ات رفت پیش مربی *
ات:اممم میگم میشه منم با بقیه تمرین کنم؟
هیونگ:منظورت بکسه؟
ات:آره
هیونگ:آره ولی الان نه
ات:چرا
هیونگ:اگه پیششون تمرین کنی اذیتت میکنن تو شب کار کن منم بهت یاد میدم
ات:ممنون مربی
هیونگ:برو
ات:باشه ممنون *رفت*
*شب شد و سونگ هیونگ بهش یاد داد*
فردا/:
ات:ممنون مربی
هیونگ:من کاری نکردم که الان بهتره بری
ات:ممنون واقعا من رفتم
*تو اونجا ی پسر دیگه بود که اسمش چانگ مین بود*
مین:ات
ات:تو اسمم رو از کجا میدونی
مین:میدونم دیگه
ات:بله کاری داشتی
مین:هیچی فقط گفتم زیاد کار کردی بیا این آب معدنی رو بخور
ات:ممنون لازم نیس
مین:*از دستش میگیره *خب بخور دیگه
*ات گرفت و خورد*
ات:خیالت راحت شد ؟
مین:آره برو
ات:ایشش*رفت*
شب/:
*چانگ مین رفت پیش اون پسره بود میگفت سکسی اون *
مین:تو واقعا میخوای؟
پسره:آره *منظورشون اته*
مین:پس بیا به آرزومون برسیم
پسره:چ ارزویی؟
مین:تو با دختره هر کاری که میخوای میکنی در آخر منم میکشمش
پسره:ما نمیتونیم این کار رو بکنیم ....
مین:چرا ؟چون مربی اونو آورده تو؟
پسره:آره مربی هیچکس رو رایگان نمیزاره تو
مین:من جوابش رو میدم
پسره:نمیشه .
مین:بحث نکن گفتم من تمام جرم هارو گردن میگیرن
پسره:پس بریم
مین:آفرین بریم
پسره:فقط اون اروم نمیگیره
مین:فک اونجاشم کردم وقتی بهش آب دادم توی آب مواد ریختم تا مغزش کار نکنه
پسره:واو تو واقعا باهوشی
مین:خب بریم؟
پسره:بریم
اتاق ات/:
پسره:بالاخره گیرت اوردم*مین هم نشسته بود تا پسره کارش تموم شه*
ات:برو اونور *رو تخت دراز کشیده بود و نمیتونست تکون بخوره چون مواد گرفته بود*
پسره:هی نمیتونی تکون بو خوری اره؟
ات:برو...برو
پسره:تازه شروع شده کجا برم
*پسره میخواست لباسای ات رو دربیاره ولی ات نزاشت*
پسره:وقت تکون نخور *ات پرتش کرد و پسره خورد به قمقمه و شکست ات هم تکه شیشه رو برداشت و زد به پای پسره و با سرگیجه فرار کرد و فرداش به مربی گفت*
هیونگ:چانگ میننننننننن
*مین از بیرون*:بله مربی
هیونگ:بیا اینجا*عصبی*
*اومد*
هیونگ:تو میخواستی بکشیش اره؟
مین:کی رو؟
هیونگ:*اشاره به ات *این
مین:من؟من غلط بکنم
هیونگ:*روبه ات*این بود ؟
ات:بله آقا
هیونگ:ات برو بیرون
ات:چشم *رفت*
تو ی اتاق/:
...
هیونگ:اینجا اتاقته لباس شویی و ظرف شستن ماله توعه فهمیدی؟
ات:بله
هیونگ:تا ی ساعت اینجا رو آماده کن بیا سالن
ات:چشم *با تعظیم*
*هیونگ رفت*
ی ساعت بعد/:
*ات داشت ظرف میشست که ی پسری اومد و ظرف هارو محکم کوبید و بعد رفت ات رفت تا لباس های رو زمین رو جم کنه که ی پسری روی میز وایساده *
پسره :هوی !*ات برگشت*تو...
ات:بنال
پسره:تو سکسی ای سکس سکس *داشت قر میداد و بقیه می خندیدن*
ات:ایششش میزنم...
پسره:وای ترسیدم
چند روز دیگه/:
*ات رفت پیش مربی *
ات:اممم میگم میشه منم با بقیه تمرین کنم؟
هیونگ:منظورت بکسه؟
ات:آره
هیونگ:آره ولی الان نه
ات:چرا
هیونگ:اگه پیششون تمرین کنی اذیتت میکنن تو شب کار کن منم بهت یاد میدم
ات:ممنون مربی
هیونگ:برو
ات:باشه ممنون *رفت*
*شب شد و سونگ هیونگ بهش یاد داد*
فردا/:
ات:ممنون مربی
هیونگ:من کاری نکردم که الان بهتره بری
ات:ممنون واقعا من رفتم
*تو اونجا ی پسر دیگه بود که اسمش چانگ مین بود*
مین:ات
ات:تو اسمم رو از کجا میدونی
مین:میدونم دیگه
ات:بله کاری داشتی
مین:هیچی فقط گفتم زیاد کار کردی بیا این آب معدنی رو بخور
ات:ممنون لازم نیس
مین:*از دستش میگیره *خب بخور دیگه
*ات گرفت و خورد*
ات:خیالت راحت شد ؟
مین:آره برو
ات:ایشش*رفت*
شب/:
*چانگ مین رفت پیش اون پسره بود میگفت سکسی اون *
مین:تو واقعا میخوای؟
پسره:آره *منظورشون اته*
مین:پس بیا به آرزومون برسیم
پسره:چ ارزویی؟
مین:تو با دختره هر کاری که میخوای میکنی در آخر منم میکشمش
پسره:ما نمیتونیم این کار رو بکنیم ....
مین:چرا ؟چون مربی اونو آورده تو؟
پسره:آره مربی هیچکس رو رایگان نمیزاره تو
مین:من جوابش رو میدم
پسره:نمیشه .
مین:بحث نکن گفتم من تمام جرم هارو گردن میگیرن
پسره:پس بریم
مین:آفرین بریم
پسره:فقط اون اروم نمیگیره
مین:فک اونجاشم کردم وقتی بهش آب دادم توی آب مواد ریختم تا مغزش کار نکنه
پسره:واو تو واقعا باهوشی
مین:خب بریم؟
پسره:بریم
اتاق ات/:
پسره:بالاخره گیرت اوردم*مین هم نشسته بود تا پسره کارش تموم شه*
ات:برو اونور *رو تخت دراز کشیده بود و نمیتونست تکون بخوره چون مواد گرفته بود*
پسره:هی نمیتونی تکون بو خوری اره؟
ات:برو...برو
پسره:تازه شروع شده کجا برم
*پسره میخواست لباسای ات رو دربیاره ولی ات نزاشت*
پسره:وقت تکون نخور *ات پرتش کرد و پسره خورد به قمقمه و شکست ات هم تکه شیشه رو برداشت و زد به پای پسره و با سرگیجه فرار کرد و فرداش به مربی گفت*
هیونگ:چانگ میننننننننن
*مین از بیرون*:بله مربی
هیونگ:بیا اینجا*عصبی*
*اومد*
هیونگ:تو میخواستی بکشیش اره؟
مین:کی رو؟
هیونگ:*اشاره به ات *این
مین:من؟من غلط بکنم
هیونگ:*روبه ات*این بود ؟
ات:بله آقا
هیونگ:ات برو بیرون
ات:چشم *رفت*
۱۴.۶k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.