انتقام *پارت سه*
انتقام *پارت سه*
هان:بله !
*رعیس رفت تو اتاقش*
ات:سونگ هیونگ؟
هان:آره
ات:چرا باید برسی کنیم؟
هان:طی تحقیقاتی که کردیم دیدیم ایشون خلافکار و مواد میفروخته میخوان برسی کنیم حکم محکمی داشته باشیم که بندازیم زندان
ات:آها بچه ها ببخشید ولی گوشیم داره زنگ میخوره *رفت بیرون *
مکالمه/:
ات:بله قربان
هیونگ:چی گفتن ؟
ات:دنبال شما ن قربان
هیونگ:آها اوکی
ات:الان نقشه چیه؟
هیونگ:فعلا هیچ کاری نکن تا بگم
ات:چشم
هیونگ:بای
پایان/:
*ات رفت تو*
هان:کارآگاه چو بیا با من بریم صحنه هایی که سونگ هیونگ رفته رو برسی کنیم
ات:بله سونبه
فلش بک به چهار سال پیش /:
هیونگ:ولی میتونی ی کاری دیگه کنی ..
ات:چ کاری؟
هیونگ:عضو ارتش شی و بری پلیش شی بعد به بخش مواد مخدر بری و قاتل رو پیدا کنی ولی
ات:ولی چی؟
هیونگ:باید با من همدست شی
ات:اوکی
هیونگ:ی چیز دیگه
ات:بله؟
هیونگ:باید تتو ی گروه ما رو بزنی
پایان فلش بک /:
پارکینگ خونه سونگ هیونگ/:
ات:کارآگاه میخوای چیکار کنی؟
هان:دوربین کار میزاریم
ات:نگهبان هارو چیکار کنیم؟
هان:مگه زدن بلد نیستی؟
ات :چرا بلدم ولی
هان:ولی نداریم
*دوتا نگهبان بود هر دوتاشون رو زدن و بوربین کار گزاشتن*
ات:الان میخوای چیکار کنی؟
هان:هیچ تموم شد
ات:همین؟
هان:آره
ات:اوکی
هان:هر وقت بیاد بیرون جونگ به ما خبر میده
ات:آها اوکی
هان:سوار شو بریم
ایستگاه پلیس/:
جونگ:هان دوربین رو گزاشتی؟
هان:آره
جونگ:اوکی بزار بیارم رو صفحه
هان:کارآگاه چو
ات:بله سونبه
هان:تو بیا این صفحه هارو بخون بعد بهم بگو اوکی منم میرم ی چیزی بگیرم بیام بخوریم
ات:اوکی راستی جونگ
جونگ:بله سونبه *جونگ کوچیک تر از اته*
ات:توی برنامه اینجا ثبت نام کردم وارد نمیشه
جونگ:من ثبت نام میکنم
ات:ممنون
بعد دو ساعت هان اومد/:
هان:خوندی کارآگاه چو
ات:بله خوندم
هان:اوکی بچه ها بسه کار کردن بیاین بخوریم
همه:اوکییی
بعد خوردن/:
جونگ:خسته نباشید من دیگه میرم
همه:خداحافظ
جونگ:راستی سونبه ثبت نامت کردم
ات:مرسیی
جونگ:بای
ووک:بچه ها شما نمیخواین برین؟
ات:چرا منم میخوام برم ولی میخوام مدارک رو برسی کنم
ووک:اوکی تو چی هان
هان:چرا الان میخواستم برم
ووک:پس برو دیگه
هان:آره بای من رفتم *اونم رفت*
ووک:منم میرم ات.
ات:اوکی
ووک:بای
ات:برو بای
خونه ات/:
*ات زنگ زد به سونگ هیونگ*
مکالمه/:
ات:الو قربان ؟
هیونگ:چیزی شده؟
ات:بله
هیونگ:بگو
ات:توی پارکینگ شما دوربین گزاشتن کردن
هیونگ:آها اوکی راستی
ات:بله قربان
هیونگ:با هوانگ هان صمیمی شو
ات:چرا ؟
هیونگ:چون اون خیلی زود اعتماد میکنه و میتونی قاتل رو پیدا کنی
ات:اوکی خداحافظ
هیونگ:بای
پایان/:
فردا/:
مین:هی تو ....
هان:بله !
*رعیس رفت تو اتاقش*
ات:سونگ هیونگ؟
هان:آره
ات:چرا باید برسی کنیم؟
هان:طی تحقیقاتی که کردیم دیدیم ایشون خلافکار و مواد میفروخته میخوان برسی کنیم حکم محکمی داشته باشیم که بندازیم زندان
ات:آها بچه ها ببخشید ولی گوشیم داره زنگ میخوره *رفت بیرون *
مکالمه/:
ات:بله قربان
هیونگ:چی گفتن ؟
ات:دنبال شما ن قربان
هیونگ:آها اوکی
ات:الان نقشه چیه؟
هیونگ:فعلا هیچ کاری نکن تا بگم
ات:چشم
هیونگ:بای
پایان/:
*ات رفت تو*
هان:کارآگاه چو بیا با من بریم صحنه هایی که سونگ هیونگ رفته رو برسی کنیم
ات:بله سونبه
فلش بک به چهار سال پیش /:
هیونگ:ولی میتونی ی کاری دیگه کنی ..
ات:چ کاری؟
هیونگ:عضو ارتش شی و بری پلیش شی بعد به بخش مواد مخدر بری و قاتل رو پیدا کنی ولی
ات:ولی چی؟
هیونگ:باید با من همدست شی
ات:اوکی
هیونگ:ی چیز دیگه
ات:بله؟
هیونگ:باید تتو ی گروه ما رو بزنی
پایان فلش بک /:
پارکینگ خونه سونگ هیونگ/:
ات:کارآگاه میخوای چیکار کنی؟
هان:دوربین کار میزاریم
ات:نگهبان هارو چیکار کنیم؟
هان:مگه زدن بلد نیستی؟
ات :چرا بلدم ولی
هان:ولی نداریم
*دوتا نگهبان بود هر دوتاشون رو زدن و بوربین کار گزاشتن*
ات:الان میخوای چیکار کنی؟
هان:هیچ تموم شد
ات:همین؟
هان:آره
ات:اوکی
هان:هر وقت بیاد بیرون جونگ به ما خبر میده
ات:آها اوکی
هان:سوار شو بریم
ایستگاه پلیس/:
جونگ:هان دوربین رو گزاشتی؟
هان:آره
جونگ:اوکی بزار بیارم رو صفحه
هان:کارآگاه چو
ات:بله سونبه
هان:تو بیا این صفحه هارو بخون بعد بهم بگو اوکی منم میرم ی چیزی بگیرم بیام بخوریم
ات:اوکی راستی جونگ
جونگ:بله سونبه *جونگ کوچیک تر از اته*
ات:توی برنامه اینجا ثبت نام کردم وارد نمیشه
جونگ:من ثبت نام میکنم
ات:ممنون
بعد دو ساعت هان اومد/:
هان:خوندی کارآگاه چو
ات:بله خوندم
هان:اوکی بچه ها بسه کار کردن بیاین بخوریم
همه:اوکییی
بعد خوردن/:
جونگ:خسته نباشید من دیگه میرم
همه:خداحافظ
جونگ:راستی سونبه ثبت نامت کردم
ات:مرسیی
جونگ:بای
ووک:بچه ها شما نمیخواین برین؟
ات:چرا منم میخوام برم ولی میخوام مدارک رو برسی کنم
ووک:اوکی تو چی هان
هان:چرا الان میخواستم برم
ووک:پس برو دیگه
هان:آره بای من رفتم *اونم رفت*
ووک:منم میرم ات.
ات:اوکی
ووک:بای
ات:برو بای
خونه ات/:
*ات زنگ زد به سونگ هیونگ*
مکالمه/:
ات:الو قربان ؟
هیونگ:چیزی شده؟
ات:بله
هیونگ:بگو
ات:توی پارکینگ شما دوربین گزاشتن کردن
هیونگ:آها اوکی راستی
ات:بله قربان
هیونگ:با هوانگ هان صمیمی شو
ات:چرا ؟
هیونگ:چون اون خیلی زود اعتماد میکنه و میتونی قاتل رو پیدا کنی
ات:اوکی خداحافظ
هیونگ:بای
پایان/:
فردا/:
مین:هی تو ....
۸.۳k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.