Be mine

🖤Be mine!🖤
PART; 12

لای درو باز کرد و از راه پله ها آروم پایین رفت کلاهش و روی سرش گزاشت اونا توی اون یکی حال بودن و وقت خوبی برای فرار بود .
آروم از روی پله ها پایین رفت پسرا همراه کوما بودن .
پس اونو به اون تحویل میدادن تا از دست کوک خلاص بشه ولی در اصل میوفتاد تو دام یه گرگ تا کوسه !
از در زد بیرون و خندید .
دوید و فرار کرد .دوباره توراه خیلی مثل دیونه ها می خندید .
خودشم حالیش نبود ! که داره میرسه به شکارچیش کوک !
از یه تله میوفتاد توی یکی دیگه !
یک هو ایستاد کوک دقیقا جلوش دست به جیب بود .
سرش و آورد بالا و نگاهش و به چشمای لرزون و شاد دل گون دوخت ! گفت
کوک :کجا به سلامتی بیب ؟
دل گون :هوفف
تازه داشتم طعم آزادی رو می چشیدم که دیدمش لعنت به بخت سیاهم خمار نگاهش کردم که ابرویی بالا انداخت و قدم به سمتم گزاشت !
دل‌گون:عوضی (زیرلب و آروم.
می خواست بدو ولی به بغلش نیاز داشت !
به کوک نیاز داشت اونم به دل گون .
روبه روش ایستاد و آنالیز کردن و شروع کرد .
بعد سرش و پایین انداخت و لبخند تلخی زد .
رفت کنار ایستاد !!!!!!!

دو پارت دیگه فصل این فیک تموم میشه
و فصل بعدی توی تابستون سال بعد میاد .
دیدگاه ها (۱۳)

🖤♡Be mine!♡🖤PART ; 13دل گون با چشمای درشت شده به کوک خیره شد...

🖤♡Be mine!♡🖤PART;14 کوک :دل گون این کارو نکن ! دستم و کشیدم ...

🖤♡Be mine!♡🖤PART; 11 《خطر خونی !》گاهی انسان ها قدر داشتن چیز...

🖤♡Be mine!♡🖤PART;10نامجون:از جی هوپ و تهیونگ شنیدم که داشتن ...

سرزمین باشکوه نگهبان آتش

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟑𝟗همون لحظه گوشی ات روی میز لر...

٬٬روی نیمکت پارک نشسته بود و کلاغ ها رو میشمرد تا بیاد بهشون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط