Be mine

🖤♡Be mine!♡🖤
PART;14

کوک :دل گون این کارو نکن !
دستم و کشیدم روی صورتش که دستش و از دستم جدا کرد و روی دستم گزاشت
دل گون :می خوام دوباره گرماش و حس کنم .
کوک :اون ماله تو هست ولی خطرناک دل گون لطفا .
نفس عمیقی کشیدم و چاقوم و در آوردم .
دستم و گرفت و فشار داد .
چشماش که دریای من بود به لرزه افتاده بود.
لباش و بوسیدم و دستم و آزاد کردم .
دستاش قاب صورتم شدو بوسیدم.
منم چاغو رو فرو کردم توی شکمم.
دل گون:هومم اومم (با درد .
نالم تو دهنش خلاصه شدو بعد بیهوش شدم .
.................

باخیس شدن لبام بیدار شدم .
که با ورژن جدیدش روبه رو شدم.
از لبام دل کند و گفت
کوک :صبح بخیر عزیزم .
خندیدم و نگاهش کردم .
موهاش بلند شده بود وناخوناش تا بند انگشت مشکی دندوناش تیز و چشمای آبیش به قرمز تشبیه شده بود !
دل‌گون:خوب خوردی ازش ؟
کوک :سیر سیرم !
پوزخندی زدو دوباره لبام و به بازی گرفت .
دستام و پشت گردنش حلقه کردم و همراهیش می کردم .
که از لبام جداشد و بوسه ای به گونه ام زد و با چشمای قرمزش تو چشمام زل زد و گفت .
کوک :دلم برات تنگ شده بود بیب .
بوسه ای به لبش دوباره زدم و گفتم
دل گون :من بیشتر پادشاه من !

پایان فصل یک

تا فصل دو یک سال بعد ؛) اگر زنده بودم حالا