˼ دلبر مغرور من ˹
˼ دلبر مغرور من ˹
#پارت14
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
- سیاوشششش توروخدا اروم میترسم
بدرک بدرک رهاااا فکر کردی چی فکر کردی زندگی عاشقانه برات میسازم منو از عشقم جدا کردین توقع داری اخلاقم چطوری باشه هاااا
حرفامو با داد میگفتم تمرکزی رو اعصابم نداشتم
- اما سیاوش اون شب ت ب
خفه شووووو خفههههه حرف اون شبو نزن معلوم نیس چیکارم کردین لعنت بهتون ! پامو گذاشتم رو ترمز و سرمو گذاشتم رو فرمون تا رها اشکامو نبینه رها اشکای سیاوش زند رو نبینه :)
اروم که شدم راه افتادم اینبار اروم بی هیچ حرفی ، جلوی خونه ترمز کردم و رها پیاده شد و درو بست و منتظر به من نگاه میکرد که پامو گذاشتم رو گاز و به سرعت از اونجا دور شدم ...
- صنم
بغض داشت خفم میکرد با فکر اینکه سیاوش و رها الان در چه حالن بدنم مور مور میشد و اشکامو رو گونه هام میچکید !
- سیاوششش
جان سیاوش جان دلم صنمم
- در اینده اگه بچه دار بشیم اسمشو چی بزاریم
عوم دلت بچه میخاد خانمم
- من فقط تورو میخام
اوفف دلبری نکنا یهو میگیرم یه لقمه چپت میکنمااا
- گمشو بی ادب
اسم دخترمو صحرا میزارم اسم پسرمو ساواش
اشکام بهم امون نمیدادن لیوان ابی که تو دستم بود رو کوبوندم توی ایینه و صدای وحشتناکش تنمو به لرزه دراورد
#پارت14
...♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....♥️....
- سیاوشششش توروخدا اروم میترسم
بدرک بدرک رهاااا فکر کردی چی فکر کردی زندگی عاشقانه برات میسازم منو از عشقم جدا کردین توقع داری اخلاقم چطوری باشه هاااا
حرفامو با داد میگفتم تمرکزی رو اعصابم نداشتم
- اما سیاوش اون شب ت ب
خفه شووووو خفههههه حرف اون شبو نزن معلوم نیس چیکارم کردین لعنت بهتون ! پامو گذاشتم رو ترمز و سرمو گذاشتم رو فرمون تا رها اشکامو نبینه رها اشکای سیاوش زند رو نبینه :)
اروم که شدم راه افتادم اینبار اروم بی هیچ حرفی ، جلوی خونه ترمز کردم و رها پیاده شد و درو بست و منتظر به من نگاه میکرد که پامو گذاشتم رو گاز و به سرعت از اونجا دور شدم ...
- صنم
بغض داشت خفم میکرد با فکر اینکه سیاوش و رها الان در چه حالن بدنم مور مور میشد و اشکامو رو گونه هام میچکید !
- سیاوششش
جان سیاوش جان دلم صنمم
- در اینده اگه بچه دار بشیم اسمشو چی بزاریم
عوم دلت بچه میخاد خانمم
- من فقط تورو میخام
اوفف دلبری نکنا یهو میگیرم یه لقمه چپت میکنمااا
- گمشو بی ادب
اسم دخترمو صحرا میزارم اسم پسرمو ساواش
اشکام بهم امون نمیدادن لیوان ابی که تو دستم بود رو کوبوندم توی ایینه و صدای وحشتناکش تنمو به لرزه دراورد
۱۷.۴k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.