♡تک پارتی ا.ت و فلیکس♡
♡تک پارتی ا.ت و فلیکس♡
وقتی هم خونه همدیگه هستین و تو از اون خوشت میاد و بهش نمیگی🤫
ا.ت: فکر کن یه پسر پولدار و خوشتیپ هم خونت باشه و تو روش کراش بزنی اما نتونی بهش بگی اصلا اون منو دوست داره یا نه معلومه که نداره چرا یه پسر پولدار باید عاشق یه دختر عادی بشه
فلیکس: امشب یه مهمونی دارم و دوستام رو دعوت کردم یعنی ا.ت رو هم دعوت کنم یعنی میاد میرم بهش بگم
ا.ت: من طبقه پایین بودم و فلیکس هم طبقه بالا تویه همین فکر ها بودم که یکی در زد رفتم در رو باز کردم فلیکس بود
فلیکس: سلام خوبی
ا.ت: ممنون تو خوبی
فلیکس: میخواستم یه چیزی بهت بگم
ا.ت: بگو
فلیکس: خب راستش من امشب یه مهمونی دارم و دوستام هم میان میخواستم ببینم توهم میایی یا نه؟؟
ا.ت: آخه من خیلی از مهمونی خوشم نمیاد برای همین نمیام
فلیکس: باشه مشکلی نیست
ا.ت: یه سوال میتونم بپرسم؟
فلیکس: بپرسی
ا.ت: دوستات دخترن یا پسر
فلیکس: پسرن ولی
ا.ت: ولی چی
فلیکس: خواهرم دوست هاشون رو میارن تازه خواهر یکی از دوست هایه پسرم هم میاد
ا.ت: نمیدونم چرا ولی داشتم حسودی میکردم(تویه ذهنش)
فلیکس: هنوز هم نمیخوای بیای
ا.ت: چرا نیام میام حتما هم میام
فلیکس: پس ساعت ۸ منتظرتم
ا.ت: باشه خدافظ
فلیکس: خدافظ
ا.ت: در رو بستم و رفتم داخل یعنی فهمید حسودی کردم؟ یا نه؟؟
فلیکس: خیلی عجیب بود اولش گفت نمیاد ولی وقتی گفتم دوست هایه خواهرام هم میان گفت میاد نکنه حسودیکرد؟؟ نه بابا چرا باید حسودی کنه هایششش دارم باخودم حرف میزنم و بعدش رفتم طبقه بالا
* ساعت هشت *
ا.ت: انگار مهمونی کم کم داشت شروع میشد من یک ساعت پیش رفتم حموم الان رفتم موهام رو خشک کردم و مدل دادم و باز گذاشتم یه آرایش لایت کرده بودم وایییی جقدر خوشگل شدم ایشالا که فلیکس هم روم کراش بزنه وای نه چی دارم میگم رفتم لباسم رو از تویه کمد در آوردم و پوشیدم رفتم جلویه آینه عطر مورد علاقم رو هم زدم خیلی بوش خوب بود خب آماده شدم رفتم کفشم رو پوشیدم و رفتم بیرون
فلیکس: همه اومدن جرا ا.ت هنوز نیومده
چانی: به چی فکر میکنی پسر
فلیکس: به هیچی اون دختره که طبقه پایین هستش رو دعوت کردم ولی هنوز نیومده
هیونجین: پسر مطمئنم که تو از اون خوشت میاد
فلیکس: معلومه که خوشم میاد اون دختر خیلی خوشگلیه
چانی: هایششش میدونستم که خوشت میاد ازش
فلیکس: خوبه که میدونستی
هانی: خب حالا کی میخوای بهش اعتراف کنی
فلیکس: نمیدونم
هیونجین: امشب تویه مهمونی اعتراف کن دیگه
فلیکس: یعنی میگین امشب اعتراف کنم
چانی: آره
راشل: من امروز باید ببینم دختری که داداشم پسندیده چجوریه
فلیکس: یاااا مسخره نشو
راشل: میشم
فلیکس: برو پیش دوستات
راشل: نمیرم
فلیکس: خب نرو الیویا کجاست؟
وقتی هم خونه همدیگه هستین و تو از اون خوشت میاد و بهش نمیگی🤫
ا.ت: فکر کن یه پسر پولدار و خوشتیپ هم خونت باشه و تو روش کراش بزنی اما نتونی بهش بگی اصلا اون منو دوست داره یا نه معلومه که نداره چرا یه پسر پولدار باید عاشق یه دختر عادی بشه
فلیکس: امشب یه مهمونی دارم و دوستام رو دعوت کردم یعنی ا.ت رو هم دعوت کنم یعنی میاد میرم بهش بگم
ا.ت: من طبقه پایین بودم و فلیکس هم طبقه بالا تویه همین فکر ها بودم که یکی در زد رفتم در رو باز کردم فلیکس بود
فلیکس: سلام خوبی
ا.ت: ممنون تو خوبی
فلیکس: میخواستم یه چیزی بهت بگم
ا.ت: بگو
فلیکس: خب راستش من امشب یه مهمونی دارم و دوستام هم میان میخواستم ببینم توهم میایی یا نه؟؟
ا.ت: آخه من خیلی از مهمونی خوشم نمیاد برای همین نمیام
فلیکس: باشه مشکلی نیست
ا.ت: یه سوال میتونم بپرسم؟
فلیکس: بپرسی
ا.ت: دوستات دخترن یا پسر
فلیکس: پسرن ولی
ا.ت: ولی چی
فلیکس: خواهرم دوست هاشون رو میارن تازه خواهر یکی از دوست هایه پسرم هم میاد
ا.ت: نمیدونم چرا ولی داشتم حسودی میکردم(تویه ذهنش)
فلیکس: هنوز هم نمیخوای بیای
ا.ت: چرا نیام میام حتما هم میام
فلیکس: پس ساعت ۸ منتظرتم
ا.ت: باشه خدافظ
فلیکس: خدافظ
ا.ت: در رو بستم و رفتم داخل یعنی فهمید حسودی کردم؟ یا نه؟؟
فلیکس: خیلی عجیب بود اولش گفت نمیاد ولی وقتی گفتم دوست هایه خواهرام هم میان گفت میاد نکنه حسودیکرد؟؟ نه بابا چرا باید حسودی کنه هایششش دارم باخودم حرف میزنم و بعدش رفتم طبقه بالا
* ساعت هشت *
ا.ت: انگار مهمونی کم کم داشت شروع میشد من یک ساعت پیش رفتم حموم الان رفتم موهام رو خشک کردم و مدل دادم و باز گذاشتم یه آرایش لایت کرده بودم وایییی جقدر خوشگل شدم ایشالا که فلیکس هم روم کراش بزنه وای نه چی دارم میگم رفتم لباسم رو از تویه کمد در آوردم و پوشیدم رفتم جلویه آینه عطر مورد علاقم رو هم زدم خیلی بوش خوب بود خب آماده شدم رفتم کفشم رو پوشیدم و رفتم بیرون
فلیکس: همه اومدن جرا ا.ت هنوز نیومده
چانی: به چی فکر میکنی پسر
فلیکس: به هیچی اون دختره که طبقه پایین هستش رو دعوت کردم ولی هنوز نیومده
هیونجین: پسر مطمئنم که تو از اون خوشت میاد
فلیکس: معلومه که خوشم میاد اون دختر خیلی خوشگلیه
چانی: هایششش میدونستم که خوشت میاد ازش
فلیکس: خوبه که میدونستی
هانی: خب حالا کی میخوای بهش اعتراف کنی
فلیکس: نمیدونم
هیونجین: امشب تویه مهمونی اعتراف کن دیگه
فلیکس: یعنی میگین امشب اعتراف کنم
چانی: آره
راشل: من امروز باید ببینم دختری که داداشم پسندیده چجوریه
فلیکس: یاااا مسخره نشو
راشل: میشم
فلیکس: برو پیش دوستات
راشل: نمیرم
فلیکس: خب نرو الیویا کجاست؟
۸.۵k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.