•وقتی به عنوان همکلاسی از هم متنفر بودید و بعد چند مدت عا
•وقتی به عنوان همکلاسی از هم متنفر بودید و بعد چند مدت عاشقت میشه•
🐻 #بومگیو 🐻 پارت2~🌻
معلم👩🏻🏫: بس کنید حالا یه سه روز رو نمیتونید دووم بیارید؟ شاید تو این مدت دوست هم شدید از کجا معلوم...؟😉
_فک نکنم..
+عمرا
دوباره بحثاتون شروع شد..هعی اون میگفت هعی تو میگفتی و قرار نبود کم بیارید
با اینحال چند روز گذشت
بلخره اخر هفته رسیده بود..
همه دانش اموزا با وسایل و چمدان هاشون تو حیاط مدرسه جمع شده بودن تا سوار اتوبوس بشن
توهم با کلی وسایل همینجوری تو صف وایساده بودی که دوستات با دیدنت به سمتت اومدن
=وای دختر چخبره این همه وسایل چرا..؟
~این همه وسایلو برا چی خودت تنها اوردی پس هم تیمیت چی؟
÷اره مگه با بومگیو هم تیمی نیستی؟
هوفی از کلافگی کشیدی
+ای بابا نمیدونید من با اون جور در نمیام؟!
+از اون روز یه کلمه هم باهم حرف نزدیم..
+من که نمیخواستم با اون هم تیمی شم..
+مجبور شدم همه ی وسایلو خودم اماده کنــ...
در همین حین بومگیو دست به سینه داشت تماشات میکرد که گفت:
_ ببین کی داره این حرفو میزنه
_با اینحال..حالا دیگه کاری از دستمون بر نمیاد فعلا بیا سوار اتوبوس شیم..
.
.
دانش اموزا هم یکی یکی داشتن سوار اتوبوس میشدن و از اونجایی که تو با بومگیو هم تیمی بودید باید هر کاریو باهم انجام میداد و حتی تو اتوبوس یجا نشستید..
همینطور که تو راه اردو بودید شنیده بودی که قراره به یه خونه جنگلی برید و ازاونجایی که میگفتن خیلی جای بزرگیه داشتی خودتو قانع میکردی:
+خب حالا هرچیم بشه قرار نیست هم اتاقی شیم ک..
معلم👩🏻🏫: اتفاقا میشید
+آره میدونستم که...صب کن ببینم..چییییییییی؟
معلم👩🏻🏫: واسه همین گفتم با هم تیمیتون مشورت کنید دیگ..
🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻
#سناریو #چند_پارتی #فیکشن #فیک #فیک_بومگیو #تی_اکس_تی #توباتو #کیپاپ #کی_پاپ #چوی_بومگیو #TXT #Tomorrow_x_together #Choi_Beomgyu
#Beomgyu #Fic #K_pop #Kpop
🐻 #بومگیو 🐻 پارت2~🌻
معلم👩🏻🏫: بس کنید حالا یه سه روز رو نمیتونید دووم بیارید؟ شاید تو این مدت دوست هم شدید از کجا معلوم...؟😉
_فک نکنم..
+عمرا
دوباره بحثاتون شروع شد..هعی اون میگفت هعی تو میگفتی و قرار نبود کم بیارید
با اینحال چند روز گذشت
بلخره اخر هفته رسیده بود..
همه دانش اموزا با وسایل و چمدان هاشون تو حیاط مدرسه جمع شده بودن تا سوار اتوبوس بشن
توهم با کلی وسایل همینجوری تو صف وایساده بودی که دوستات با دیدنت به سمتت اومدن
=وای دختر چخبره این همه وسایل چرا..؟
~این همه وسایلو برا چی خودت تنها اوردی پس هم تیمیت چی؟
÷اره مگه با بومگیو هم تیمی نیستی؟
هوفی از کلافگی کشیدی
+ای بابا نمیدونید من با اون جور در نمیام؟!
+از اون روز یه کلمه هم باهم حرف نزدیم..
+من که نمیخواستم با اون هم تیمی شم..
+مجبور شدم همه ی وسایلو خودم اماده کنــ...
در همین حین بومگیو دست به سینه داشت تماشات میکرد که گفت:
_ ببین کی داره این حرفو میزنه
_با اینحال..حالا دیگه کاری از دستمون بر نمیاد فعلا بیا سوار اتوبوس شیم..
.
.
دانش اموزا هم یکی یکی داشتن سوار اتوبوس میشدن و از اونجایی که تو با بومگیو هم تیمی بودید باید هر کاریو باهم انجام میداد و حتی تو اتوبوس یجا نشستید..
همینطور که تو راه اردو بودید شنیده بودی که قراره به یه خونه جنگلی برید و ازاونجایی که میگفتن خیلی جای بزرگیه داشتی خودتو قانع میکردی:
+خب حالا هرچیم بشه قرار نیست هم اتاقی شیم ک..
معلم👩🏻🏫: اتفاقا میشید
+آره میدونستم که...صب کن ببینم..چییییییییی؟
معلم👩🏻🏫: واسه همین گفتم با هم تیمیتون مشورت کنید دیگ..
🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻🐻
#سناریو #چند_پارتی #فیکشن #فیک #فیک_بومگیو #تی_اکس_تی #توباتو #کیپاپ #کی_پاپ #چوی_بومگیو #TXT #Tomorrow_x_together #Choi_Beomgyu
#Beomgyu #Fic #K_pop #Kpop
۹.۶k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.