فقط تو میتونی( پارت۱۶)
فقط تو میتونی( پارت۱۶)
کشون کشون منو میبرد سمت آسانسور
* ولم کنننن بهت میگم ولم کنننن
& ببین ا.ت خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم و این کارو بزارم برای آخر ولی مجبورم زود تر انجامش بدم پموفق شد منو برد پایین و سوار ماشینش کرد ک سریع روند تا رسیدیم به عمارت منو برد اتاق خودش و پرتم کرد روی تخت کت خودشو درآورد و پرت کرد اونور
* م....میخوای چیکار کنی
& همون کاری که باید خیلی وقت پیش انجام میدادم
(خب شاید گیج شده باشید ولی اگه سوالی داشتید توی کامنت ها در خدمتم )
* چ.....چی میگی
& ا.ت اشتباه بزرگی کردی نباید بدون اجازه اونم با چنین لباسی میرفتی به اون پارتی
حرفاشو همینجوری که دکمه هاشو باز میکرد میگفت
بعد باز کردن تمام دکمه هاش لباسشو در آورد و مرت کرد همونجا که کتش بود
الان با بالا تنه لخت جلوم بود من داشتم از خجالت آب میشدم امد نزدیکم و روم خیمه زد تمام زورگو جمع کردم و با دستام حلش دادم اونور و موفق شدم افتاد کنارم روی تخت با سرعت بلند شدم و در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون
الان کاملا عمارت تاریک و خالی بود سعی کردم یه جا برای قایم شدن پیدا کنم رفتم زیر پله ها قایم شدم مطمعنم نمیفهمید که اونجا قایم شدم صدای پاش امد
& هه ا.ت
& ا.ت میدونی که پیدات میکنم
& ا.تتتت ددی اینجاستتت
با این حرفش سرم بدجور درد گرفت سعی کردم از درد سرم صدایی ازم بیرون نره فقط آروم نشستم رو زمین و سرمو محکم تو دستام گرفتم و محکم فشارش میدادم دیگه نتونستم تحمل کنم و صدام در آمد
* آیییییی(داد)اخخخخخخ سرممممم(داد)نمیتونم تحملش کنم( داد)
یونگی جامو پیدا کرد و سریع دوید به سمتم
& ا.ت خ....خوبی
به زور شروع کردی به حرف زدن
* م.....من خ.....خوب...ن....ن...نیستم
& ا.ت عزیز چی شده
* یو....یونگی .....س.....سرم
با این حرفت یونگی دوید بالا لباسشو تنش کرد و آمد پایین و براید استایل بغلت کرد
انگار میدونست چه بلایی داره سرت میاد
سریع بردت داخل ماشین و با تموم سرعتش تورو رسوند به بیمارستان تو هم توی این مدت سرتو توی دستت گرفت بودی هنوزم درد داشتی صحنه هایی مثل برق و باد از جلو چشمت عبور میکرد انگار قبلا دیده بودیشون انگار که یک فیلم بود وارد بیمارستان شدین و چند تا پرستار سریع بردنت به یه اتاقی و دکتر سریع امد و معاینه کردت و بعد سرم زد
کشون کشون منو میبرد سمت آسانسور
* ولم کنننن بهت میگم ولم کنننن
& ببین ا.ت خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم و این کارو بزارم برای آخر ولی مجبورم زود تر انجامش بدم پموفق شد منو برد پایین و سوار ماشینش کرد ک سریع روند تا رسیدیم به عمارت منو برد اتاق خودش و پرتم کرد روی تخت کت خودشو درآورد و پرت کرد اونور
* م....میخوای چیکار کنی
& همون کاری که باید خیلی وقت پیش انجام میدادم
(خب شاید گیج شده باشید ولی اگه سوالی داشتید توی کامنت ها در خدمتم )
* چ.....چی میگی
& ا.ت اشتباه بزرگی کردی نباید بدون اجازه اونم با چنین لباسی میرفتی به اون پارتی
حرفاشو همینجوری که دکمه هاشو باز میکرد میگفت
بعد باز کردن تمام دکمه هاش لباسشو در آورد و مرت کرد همونجا که کتش بود
الان با بالا تنه لخت جلوم بود من داشتم از خجالت آب میشدم امد نزدیکم و روم خیمه زد تمام زورگو جمع کردم و با دستام حلش دادم اونور و موفق شدم افتاد کنارم روی تخت با سرعت بلند شدم و در اتاقو باز کردم و رفتم بیرون
الان کاملا عمارت تاریک و خالی بود سعی کردم یه جا برای قایم شدن پیدا کنم رفتم زیر پله ها قایم شدم مطمعنم نمیفهمید که اونجا قایم شدم صدای پاش امد
& هه ا.ت
& ا.ت میدونی که پیدات میکنم
& ا.تتتت ددی اینجاستتت
با این حرفش سرم بدجور درد گرفت سعی کردم از درد سرم صدایی ازم بیرون نره فقط آروم نشستم رو زمین و سرمو محکم تو دستام گرفتم و محکم فشارش میدادم دیگه نتونستم تحمل کنم و صدام در آمد
* آیییییی(داد)اخخخخخخ سرممممم(داد)نمیتونم تحملش کنم( داد)
یونگی جامو پیدا کرد و سریع دوید به سمتم
& ا.ت خ....خوبی
به زور شروع کردی به حرف زدن
* م.....من خ.....خوب...ن....ن...نیستم
& ا.ت عزیز چی شده
* یو....یونگی .....س.....سرم
با این حرفت یونگی دوید بالا لباسشو تنش کرد و آمد پایین و براید استایل بغلت کرد
انگار میدونست چه بلایی داره سرت میاد
سریع بردت داخل ماشین و با تموم سرعتش تورو رسوند به بیمارستان تو هم توی این مدت سرتو توی دستت گرفت بودی هنوزم درد داشتی صحنه هایی مثل برق و باد از جلو چشمت عبور میکرد انگار قبلا دیده بودیشون انگار که یک فیلم بود وارد بیمارستان شدین و چند تا پرستار سریع بردنت به یه اتاقی و دکتر سریع امد و معاینه کردت و بعد سرم زد
۲۳۵.۹k
۱۵ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.