عشق سخت
عشق سخت
p16
در کشو رو باز کردم و اون ادرس کسی که رفتم قمار خونه دنبالش و بهش سه روز دیگه مدت دادم رو دیدم
جونگ کوک: چی امکان نداره یعنی ا.ت دخترشه!
یه فکر به سرش زد و با خودش با نیشخند گفت
جونگ کوک: انگار نباید فقط توی مدرسه اذیتت کنم بلکه باید بیارمت تو عمارت هه سه روز دیگه اذیت کردن فروانتو قرار توی زیر زمین ببینم خانوم ا.ت منتظر باش
ویو ا.ت
با هزار بدبختی با یونا یه کار رو پیدا کردیم کارش ثبت سفارش یا همون صندوق داری ب بود از ساعت 1تا8بود هروز هم هرچی پول در می اوردم نصفش میشد حقوق روزانم خوب بود کارش
به ساعت یه نگاهی کردم ساعت2:50 بود
ا.ت: یونا ما ناهار نخوردیم بیا بریم یه کافه اونجاست یه ناهاری بخوریم بعد بریم خونه
یونا: اره بریم منم گشنمه
رفتیم کافه رفتیم تو و نشستیم گارسون اومد سمتمون و گفت
گارسون: چی میل دارین سفارشتونو بگین لطفا
ا.ت: ام من یه پیتزای مرغ میخورم
یونا: منم پاستا
گارسون: یه 20دقیقه دیگه سفارشتون حاضر میشه
یونا و ا.ت: باشه مرسی
یونا: خب ا.ت کل روز رو دنبال کار بودیم بیا یه زره درباره خودمون حرف بزنیم تا غذامون بیاد بخوریم بریم خونه
ا.ت: باشه
یونا: رابطت با جونگ کوک چطوریه
ا.ت: منظورت اون بی احساسه رومخ؟
یونا: چرا بی احساس رو مخ حالا
ا.ت: بی احساس که هیچ احساسی نداره تاحالا ندیدم حتی یه لبخند بزنه همیشه سرد با همه رفتار کرده رو مخ هم بخاطر اینکه همیشه منو اذیت میکنه انگار چیکارش کردم از موقه ای که اومده توی این مدرسه هعی اذیتت میکنه
یونا: اوو حالا همه دارن بهت حسودی میکنن اون شده جذاب ترین پسر توی مدرسه ولی دور از این بحث ها واقن جونگ کوک خوشگله
ا.ت:بهتره گول قافشو نخوری شاید خوشگل باشه ولی همش اذیتت میکنه با کسی حرف نمیزنه
یونا: ااا باشه حالا فهمیدم بی احساسه ولی چرا بادیگارد داره
ا.ت: اره برای خودمم سوال بود
یونا: شاید باباش ادم مهمی یا از این پولدارا هس که باید بچش بادیگارد داشته باشه
ا.ت: اره شاید
همنیجوری داشتیم حرف میزدیم که..
⭕قوانین⭕
💖لایک:💖17تا
💞کامنت:💞13تا
p16
در کشو رو باز کردم و اون ادرس کسی که رفتم قمار خونه دنبالش و بهش سه روز دیگه مدت دادم رو دیدم
جونگ کوک: چی امکان نداره یعنی ا.ت دخترشه!
یه فکر به سرش زد و با خودش با نیشخند گفت
جونگ کوک: انگار نباید فقط توی مدرسه اذیتت کنم بلکه باید بیارمت تو عمارت هه سه روز دیگه اذیت کردن فروانتو قرار توی زیر زمین ببینم خانوم ا.ت منتظر باش
ویو ا.ت
با هزار بدبختی با یونا یه کار رو پیدا کردیم کارش ثبت سفارش یا همون صندوق داری ب بود از ساعت 1تا8بود هروز هم هرچی پول در می اوردم نصفش میشد حقوق روزانم خوب بود کارش
به ساعت یه نگاهی کردم ساعت2:50 بود
ا.ت: یونا ما ناهار نخوردیم بیا بریم یه کافه اونجاست یه ناهاری بخوریم بعد بریم خونه
یونا: اره بریم منم گشنمه
رفتیم کافه رفتیم تو و نشستیم گارسون اومد سمتمون و گفت
گارسون: چی میل دارین سفارشتونو بگین لطفا
ا.ت: ام من یه پیتزای مرغ میخورم
یونا: منم پاستا
گارسون: یه 20دقیقه دیگه سفارشتون حاضر میشه
یونا و ا.ت: باشه مرسی
یونا: خب ا.ت کل روز رو دنبال کار بودیم بیا یه زره درباره خودمون حرف بزنیم تا غذامون بیاد بخوریم بریم خونه
ا.ت: باشه
یونا: رابطت با جونگ کوک چطوریه
ا.ت: منظورت اون بی احساسه رومخ؟
یونا: چرا بی احساس رو مخ حالا
ا.ت: بی احساس که هیچ احساسی نداره تاحالا ندیدم حتی یه لبخند بزنه همیشه سرد با همه رفتار کرده رو مخ هم بخاطر اینکه همیشه منو اذیت میکنه انگار چیکارش کردم از موقه ای که اومده توی این مدرسه هعی اذیتت میکنه
یونا: اوو حالا همه دارن بهت حسودی میکنن اون شده جذاب ترین پسر توی مدرسه ولی دور از این بحث ها واقن جونگ کوک خوشگله
ا.ت:بهتره گول قافشو نخوری شاید خوشگل باشه ولی همش اذیتت میکنه با کسی حرف نمیزنه
یونا: ااا باشه حالا فهمیدم بی احساسه ولی چرا بادیگارد داره
ا.ت: اره برای خودمم سوال بود
یونا: شاید باباش ادم مهمی یا از این پولدارا هس که باید بچش بادیگارد داشته باشه
ا.ت: اره شاید
همنیجوری داشتیم حرف میزدیم که..
⭕قوانین⭕
💖لایک:💖17تا
💞کامنت:💞13تا
۵.۷k
۲۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.