شراب سرخ پارت ۸۷
شراب سرخ پارت ۸۷
#red_wine🍷
از کسی که داشت از من محافظت میکرد!!
الان خوب شد ا.ت.. همینو میخواستی مگه نه؟
میخواستی از کیم فرار کنی و گیر یک عده ارازل اوباش بیوفتی.. بیا افتادی! دلت خنک شد؟
هقی زدم و از ته دلم تهیونگو از خدا طلب کردم..
اون دنبالم میومد مگه نه؟
خودش قبلا بهم قول داده بود پیدام میکنه منو به مکان امنم بر میگردونه!
تهیونگ به حرفش عمل میکرد اون منو اینجا رها نمیکرد!
امیدوارم منو ببخشی مرد من..من حماقت کردم عزیزم..
ناگهان مو هایم از پشت کشیده شد، از درد اشک هایم پهنای صورتم را در بر گرفت
خنده کثیفی کرد و گفت:دلتنگ ددی نشو کوچولو از امشب قراره کلی ددی دیگه داشته باشی بیب!
و به مردای پشت سرش اشاره زد.
بنابراین توفی روی صورتش انداختم و جیغ زدم:خفه شو عوضی.. خفه شو اشغال... کیم پیدام میکنه ، پیدام میکنه و همتونو میکشه...!
با فرود امدن مشتش روی فکم حرفم نصفه ماند و با صندلی محکم روی زمین پرت شدم و سرم ضربه بدی به زمین سرد و خاکی خورد که چشمام برای چند لحظه سیاهی رفت..و تمام تنم از درد در خودش جمع شد.
مرد عربده زد: توی صورت من توف میکنی هرزه کوچولو..میخوای بدمت به افرادم و چهار نفری بزارن درت که ببینی چه حالی داره..تازه اونموقع به عمق فاجعه پی میبری.
او چه میگفت ؟ از تجاوز ان هم با چند مرد که سه برابر من هیکلشان بود حرف میزد..
نه....نه.....
این تن فقط مال کیم بود...
هیچکس جز او حق لمس این تن را نداشت..
#red_wine🍷
از کسی که داشت از من محافظت میکرد!!
الان خوب شد ا.ت.. همینو میخواستی مگه نه؟
میخواستی از کیم فرار کنی و گیر یک عده ارازل اوباش بیوفتی.. بیا افتادی! دلت خنک شد؟
هقی زدم و از ته دلم تهیونگو از خدا طلب کردم..
اون دنبالم میومد مگه نه؟
خودش قبلا بهم قول داده بود پیدام میکنه منو به مکان امنم بر میگردونه!
تهیونگ به حرفش عمل میکرد اون منو اینجا رها نمیکرد!
امیدوارم منو ببخشی مرد من..من حماقت کردم عزیزم..
ناگهان مو هایم از پشت کشیده شد، از درد اشک هایم پهنای صورتم را در بر گرفت
خنده کثیفی کرد و گفت:دلتنگ ددی نشو کوچولو از امشب قراره کلی ددی دیگه داشته باشی بیب!
و به مردای پشت سرش اشاره زد.
بنابراین توفی روی صورتش انداختم و جیغ زدم:خفه شو عوضی.. خفه شو اشغال... کیم پیدام میکنه ، پیدام میکنه و همتونو میکشه...!
با فرود امدن مشتش روی فکم حرفم نصفه ماند و با صندلی محکم روی زمین پرت شدم و سرم ضربه بدی به زمین سرد و خاکی خورد که چشمام برای چند لحظه سیاهی رفت..و تمام تنم از درد در خودش جمع شد.
مرد عربده زد: توی صورت من توف میکنی هرزه کوچولو..میخوای بدمت به افرادم و چهار نفری بزارن درت که ببینی چه حالی داره..تازه اونموقع به عمق فاجعه پی میبری.
او چه میگفت ؟ از تجاوز ان هم با چند مرد که سه برابر من هیکلشان بود حرف میزد..
نه....نه.....
این تن فقط مال کیم بود...
هیچکس جز او حق لمس این تن را نداشت..
۳.۲k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.